حزن لدرج نه لا وجد بهج

حزين لدرجة أنه لا يوجد بهجة ؛
هدا الوقت يمضي عنك هدا ولا يمر ...

آن‌قدَر دل‌تنگ که هیچ خوشی در آن نگنجد؛
دور از تو روزگار این‌چنین می‌گذرد، و نمی‌گذرد...
دیدگاه ها (۶)

تُومی‌توانی تلخی‌هایِ چایقهوه و شراب را بنوشیمی‌‌دانی برایِ ...

إشْتَقْتُ إلیکَفعلِّمْنِی أنْ لاأشتاقعلِّمْنِی کیفَ أقُصُّ ج...

رأیتُ الحُزنَ مثل طائرٍملتصقٍ على صفحةِ السماء لایُرفرفُ بعی...

شوخِ پر گناهش را ، مستِ فتنه خواهش را چشمِ دل سیاهش را "عاشق...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط