دلم تنگ است برای خانه ی پدربزرگ

دلم تنگ است برای خانه ی پدربزرگ،

ﯾﮏ بعد اﺯ ﻇﻬﺮ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، باﻏﭽﻪ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺩﻫﯿﻢ، ﻓﺮﺷﯽ بیندﺍﺯﯾﻢ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ،
ﺑﻮﯼ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺁﺏ ﻭ ﮔﻞ
ﯾﮏ ﻗﺎﭺ ﻫﻨﺪﻭﺍﻧﻪ 
از آن هندوانه های قرمز رنگِ شیرین که دست خرید پدربزرگ باشد
و قِل خوردن سیب های قرمز در حوضِ آبیِ خوشرنگ
دلم تنگ است
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﮐﻤﺮ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﭼﺎﯾﯽ از دست مادربزرگ
دلم برای خانه ی پدربزرگ تنگ است...
دیدگاه ها (۲)

عیدِ ما روزی بود کز ظلم‌ آثاری نباشد...

کانال عکس👇 ...

کاش من حداقل صد سال پیش به دنیا می‌آمدمدر چنین خانه ای...در ...

دلم عجیب در این هوای تابستانی هوای قدیم را کردههوای حیاط بزر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط