دلم تنگ است برای خانه ی پدربزرگ
دلم تنگ است برای خانه ی پدربزرگ،
ﯾﮏ بعد اﺯ ﻇﻬﺮ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، باﻏﭽﻪ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺩﻫﯿﻢ، ﻓﺮﺷﯽ بیندﺍﺯﯾﻢ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ،
ﺑﻮﯼ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺁﺏ ﻭ ﮔﻞ
ﯾﮏ ﻗﺎﭺ ﻫﻨﺪﻭﺍﻧﻪ
از آن هندوانه های قرمز رنگِ شیرین که دست خرید پدربزرگ باشد
و قِل خوردن سیب های قرمز در حوضِ آبیِ خوشرنگ
دلم تنگ است
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﮐﻤﺮ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﭼﺎﯾﯽ از دست مادربزرگ
دلم برای خانه ی پدربزرگ تنگ است...
ﯾﮏ بعد اﺯ ﻇﻬﺮ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، باﻏﭽﻪ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺩﻫﯿﻢ، ﻓﺮﺷﯽ بیندﺍﺯﯾﻢ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ،
ﺑﻮﯼ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺁﺏ ﻭ ﮔﻞ
ﯾﮏ ﻗﺎﭺ ﻫﻨﺪﻭﺍﻧﻪ
از آن هندوانه های قرمز رنگِ شیرین که دست خرید پدربزرگ باشد
و قِل خوردن سیب های قرمز در حوضِ آبیِ خوشرنگ
دلم تنگ است
ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﮐﻤﺮ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﭼﺎﯾﯽ از دست مادربزرگ
دلم برای خانه ی پدربزرگ تنگ است...
- ۱.۲k
- ۲۹ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط