حکایت گران بهاترین شی

#حکایت/ گران بهاترین شی
شیخ ابی سعید ابی الخیر را گفتند: فلان کس بر روی آب می رود. شیخ گفت: «سهل است، وزغی و صعوه ای بر روی آب می برود.» شیخ را گفتند: فلان کس در هوا می پرد. شیخ گفت: «زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد.» او را گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می برود. شیخ گفت: «شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می شود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بجنبد و با خلق داد و ستد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدا غافل نباشد».
پیام متن:
ارزش واعی انسان به این است که همواره به یاد خداوند باشد و هرگز حضور او را از یاد نبرد.
دیدگاه ها (۲۴)

آمریکای شمالی در مقایسه با سیاره مریخ!

چیزی از #خلاقیت کم نداره 😉👌😊#طنز

#حکایت/ تیزهوشی شاگرد ابن سینا روزی ابن سینا از جلو دکان آهن...

#حکایت/ مرد بخیل و کودکان یکی از بزرگان حکایت کرد که شبی به ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط