دیشب ساعت یک از خونه دوستم بر میگشتم که یهو دیدم در یه خو

دیشب ساعت یک از خونه دوستم بر میگشتم که یهو دیدم در یه خونه باز شدو یه مردی دست دخترشو گرفت اورد بیرونو 2تا سیلی محکم زد بهشو گفت برو گمشو تو دیگه بچه ی من نیستی.و درو بستو رفت داخل. دختره رو زمین افتاده بود,رفتم بالا سرش,نگاش کردم, چقدر خوشگل بود, چشمای درشت با بینی کوچیک و لبای قلوه ای, خلاصه بد تیکه ای بود.
زیر بغلشو گرفتمو یه گوشه نشوندمش, یهو دیدم منو بغل کردو زد زیر گریه, گفتم اروم باش عزیزم, حالا پدرت عصبانی بود یه کاری کرد.
در همین حال از فرصت استفاده کردمو بوسیدمش,وای چه بو خوبی میداد, یهو گفت منو میبری خونتون, گفتم چرا که نه عزیزم, بعد گفت اگه به اسمه کوچیک صدام کنی ممنون میشم, گفتم فداتشم من که اسمتو بلد نیستم, اسمت چیه؟

گفت : قاسم

گفتم مگه تو پسری؟
گفت وا... خب معلومه که پسرم,
عاقا به گلای پیرهنه ننجونم قسم جوری زدمش که همون باباش اومد از زیر مشت و لگدام کشیدش بیرونو برد تو خونه قایمش کرد.
اخه بگو بی شرف منی که الان شکست عشقی خوردم امشب چطور بخوابم؟
دیدگاه ها (۶)

#روزنامه_قانون #دکل من چرت نویس: سلام آقای احمدی نژاد.محمود ...

1.اسم ؟؟رضا۲.ماه تولد ؟؟دی۳.عاشق شدی؟؟عاشق نشدم ولی عاشقم شد...

سلام بچه ها .هرکی که تو تلگرام گروه داره اگه میشه منم ببره.ا...

عشقم 1سیلی زد و گفت: تو بهم خیانت کردی!!!گفتم: تو هم بکن..چ...

‏حاج‌ مهدی رسولی میگفت : چندوقت پیش نیمه شب رفتم سر مزار حاج...

دیشب خونه عموم بودم من نشسته بودم پسر عموم نشسته بود بعد ابج...

عشق چیز خوبیه پارت ۵ که یهو یه پسری رو دیدم که قیافش برام اش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط