اینجا زلزله نیست. اما من پسرم را همانطور که خواب است تنگ
اینجا زلزله نیست. اما من پسرم را همانطور که خواب است تنگ در آغوش می گیرم. چرا که باور دارم مهر ورزیدن و امنیت بخشیدن مسری است. باور دارم حتی از این فاصله می توانم انرژی های خوب و آرامش و بردباری برای هموطنانم آرزو کنم. چرا که می دانم امشب همه با هم مهربان ترند و برای یکدیگر بردباری آرزو می کنند. باور می کنم امشب، امنیت در چشمها و دست ها و آغوش ها رنگ دیگری دارد
شب این سرزمین هیچ شباهتی با شب شهر من ندارد، آرام است و خواب را ساعت ها پیش به چشم خستگان هدیه داده. فرسنگها دور تر اما شهر من بیدار است و هر گوشه آش از ترس نفس نفس می زند. پسرم را در آغوش می فشارم و دعا می کنم به جای زمین زیر پای عزیزانم، قلب من بلرزد. دارم با خدایی که امشب باید بیش از همیشه بالای سر شهرم باشد حرف می زنم و شاهدش می گیرم به شبی که هنوز بیدار است . به شبی که می لرزد. به شبی که حق کودکانش این بود که در آغوش آرام مادری بخوابند که از مرگ نمی ترسد. قسمش می دهم به امنیت، به مهربانی، به آرامش، به آبادانی. به خواب .... به یک خواب راحت
شب این سرزمین هیچ شباهتی با شب شهر من ندارد، آرام است و خواب را ساعت ها پیش به چشم خستگان هدیه داده. فرسنگها دور تر اما شهر من بیدار است و هر گوشه آش از ترس نفس نفس می زند. پسرم را در آغوش می فشارم و دعا می کنم به جای زمین زیر پای عزیزانم، قلب من بلرزد. دارم با خدایی که امشب باید بیش از همیشه بالای سر شهرم باشد حرف می زنم و شاهدش می گیرم به شبی که هنوز بیدار است . به شبی که می لرزد. به شبی که حق کودکانش این بود که در آغوش آرام مادری بخوابند که از مرگ نمی ترسد. قسمش می دهم به امنیت، به مهربانی، به آرامش، به آبادانی. به خواب .... به یک خواب راحت
۲.۹k
۲۷ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.