من

من
روز خویش را
با آفتاب روی تو
کز مشرق خیال دمیده است
آغاز می کنم!

من
با تو می نویسم و می خوانم
من
با تو راه می روم و حرف می زنم
وز شوقِ این محال
که دستم به دست توست
من
جای راه رفتن
پرواز می کنم !

آن لحظه ها که مات
در انزوای خویش
یا در میان جمع
خاموش می نشینم
موسیقی نگاه تو را گوش می کنم!

گاهی میان مردم
در ازدحام شهر
غیر از تو هرچه هست
فراموش می کنم ..!
دیدگاه ها (۴۶)

بیا با هم حرف بزنیم نه اینکه فکر کنی یک سال است ندیدنت مرا آ...

وقتی که تو نیستی من حُزن هزار آسمانِ بی اردیبهشت راگریه می ک...

آنقدر عاشقت هستم که باز هم طاقت بیاورم باز هم صبر کنم باز هم...

#بگذار.....من بیشتر دوستت بِدارَمبیشتر عاشقَت باشمبیشتر بخوا...

گاهی میان خلوت جمع یا در انزوای خویش موسیقی نگاه تو را گوش م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط