part : 6
ویو لینا
وقتی اینو گفتم آقا جنه برگشت گفت
جی هوپ : خب .... می خوای بیا خونه ای که من و این مزاحم باهم زندگی می کنیم و البته دوک هوا
لینا : نه زحمتی نمی دم
شوگا : عه .... ناز نکنین دیگه ...
جی هوپ : اینو ول کن بیا ( چشمک )
لینا : خب آخه .... اوکی
یه توضیح = بچه ها ... جی هوپ و شوگا اسم های خودشون رو نمی دونن حتی شوگا نمی دونه که یونگیه ... مثلاً ...
ولی جی هوپ چون همونطوری که توضیح داده با قرار گرفتن اون شمشیر وسط قفسه ی سینش خدایان اونو برای اینکه ... سزاری کاراش و آدم کشتناش برسه اونو جن کردن .... اون می دونه که جانگ هوسوکه .... ولی فرشته ی مرگ ما یعنی شوگا ... که همون یونگیه خودمونه اسم خودشو نمی دونه ... و این دوتا ۱۰ سال باهم زندگی کردن ... اوکی ؟
پایان توضیح
پرش زمانی به زمانی که رسیدن خونشون
دوک هوا : عه عمو ... این کیه ؟ ( منظور از عمو جی هوپه )
جی هوپ : یه مهمونی که تا نزدیک یک سال می مونه
دوک هوا : عمو مستاجر ... این دروغه نه ( عمو مستاجر شوگولیمونه )
شوگا : نه ( جدی و خسته )
لینا : سلام ...من لینا هستم .. خوشبختم
دوک هوا : ( موهاشو با دست کنار زد ) منم دوک هوا هستم ... وارث شرک جایکینگ ( مگه نوه ی رئیس کیم نبود ؟ خب می شه وارث شرکت )
لینا : هوم ( روبه جی هوپ ) اتاق من کودومه ؟؟ به خدا پارم از خستگی
جی هوپ : خوب ... بالا سمت چپ
لینا : اوکی
رفتم همون اتاقی که آقا جنه گفت و دراز کشیدم که ............................
( بچه ها به خدا این هیکسی رسید خونه ی مادر بزرگش .. شام درست کرد ... خورد اومد شروع به نوشتن کرد ... 🥲 )
وقتی اینو گفتم آقا جنه برگشت گفت
جی هوپ : خب .... می خوای بیا خونه ای که من و این مزاحم باهم زندگی می کنیم و البته دوک هوا
لینا : نه زحمتی نمی دم
شوگا : عه .... ناز نکنین دیگه ...
جی هوپ : اینو ول کن بیا ( چشمک )
لینا : خب آخه .... اوکی
یه توضیح = بچه ها ... جی هوپ و شوگا اسم های خودشون رو نمی دونن حتی شوگا نمی دونه که یونگیه ... مثلاً ...
ولی جی هوپ چون همونطوری که توضیح داده با قرار گرفتن اون شمشیر وسط قفسه ی سینش خدایان اونو برای اینکه ... سزاری کاراش و آدم کشتناش برسه اونو جن کردن .... اون می دونه که جانگ هوسوکه .... ولی فرشته ی مرگ ما یعنی شوگا ... که همون یونگیه خودمونه اسم خودشو نمی دونه ... و این دوتا ۱۰ سال باهم زندگی کردن ... اوکی ؟
پایان توضیح
پرش زمانی به زمانی که رسیدن خونشون
دوک هوا : عه عمو ... این کیه ؟ ( منظور از عمو جی هوپه )
جی هوپ : یه مهمونی که تا نزدیک یک سال می مونه
دوک هوا : عمو مستاجر ... این دروغه نه ( عمو مستاجر شوگولیمونه )
شوگا : نه ( جدی و خسته )
لینا : سلام ...من لینا هستم .. خوشبختم
دوک هوا : ( موهاشو با دست کنار زد ) منم دوک هوا هستم ... وارث شرک جایکینگ ( مگه نوه ی رئیس کیم نبود ؟ خب می شه وارث شرکت )
لینا : هوم ( روبه جی هوپ ) اتاق من کودومه ؟؟ به خدا پارم از خستگی
جی هوپ : خوب ... بالا سمت چپ
لینا : اوکی
رفتم همون اتاقی که آقا جنه گفت و دراز کشیدم که ............................
( بچه ها به خدا این هیکسی رسید خونه ی مادر بزرگش .. شام درست کرد ... خورد اومد شروع به نوشتن کرد ... 🥲 )
- ۵.۵k
- ۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط