عسل دیانا
عسل : دیانا
دیانا : جونم
عسل: ارسلان چند تا دوست داری
دیانا : یه نگاهی به ارسلان کردم گفتم.... دوست داشتن تا نداره
نیکا : جمله سنگینی گفتی
ارسلان: رضا رفت کجا
عسل: الان میاد
دیانا: یهو دیدم ارسلان هم رفت منم رفتم پشت سرش یهو همه با داد گفتن تولدت مبارک منم گریه کردم
ارسلان: عشقم تولدت مبارک باشه قشنگم گریه نکن دیگه
دیانا : یهو بقلش کردم
عسل: چه صحنه رمانتیکی
دیانا : منم با گریه خندیدم نفهمیدم چیشد که یهو لبای ارسلان بوس کردم
نیکا : فکر کنم باید بریم بیرون تا اینا به کارشون برسن
دیانا : خفشو
نیکا : با خنده گفتم... بی ادب
ارسلان: بیا شمع ها رو فوت کن
دیانا : شمع هارو فوت کردم
ارسلان: یهو کیک زدم به صورتش
دیانا: ارسلاننننن
ارسلان: جونم
دیانا: در دهنت ببند
ارسلان: عزیزم اینجوری کسی با عشقش حرف نمیزنه
دیانا: ببخشید عشقم
رضا: اه اه چندش
دیانا : جونم
عسل: ارسلان چند تا دوست داری
دیانا : یه نگاهی به ارسلان کردم گفتم.... دوست داشتن تا نداره
نیکا : جمله سنگینی گفتی
ارسلان: رضا رفت کجا
عسل: الان میاد
دیانا: یهو دیدم ارسلان هم رفت منم رفتم پشت سرش یهو همه با داد گفتن تولدت مبارک منم گریه کردم
ارسلان: عشقم تولدت مبارک باشه قشنگم گریه نکن دیگه
دیانا : یهو بقلش کردم
عسل: چه صحنه رمانتیکی
دیانا : منم با گریه خندیدم نفهمیدم چیشد که یهو لبای ارسلان بوس کردم
نیکا : فکر کنم باید بریم بیرون تا اینا به کارشون برسن
دیانا : خفشو
نیکا : با خنده گفتم... بی ادب
ارسلان: بیا شمع ها رو فوت کن
دیانا : شمع هارو فوت کردم
ارسلان: یهو کیک زدم به صورتش
دیانا: ارسلاننننن
ارسلان: جونم
دیانا: در دهنت ببند
ارسلان: عزیزم اینجوری کسی با عشقش حرف نمیزنه
دیانا: ببخشید عشقم
رضا: اه اه چندش
- ۱.۷k
- ۰۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط