من باید در عصر دیگری بدنیا می آمدم

من باید در عصر دیگری بدنیا می آمدم
عصر انسان های غارنشین
و یا در جنگلی ساکت و بی هیاهو
جایی که فاصله و دوری نباشد

دلتنگی و حسرت نباشد
کلبه ای می ساختم در انتهای جنگل
با چوب های باران خورده . . !
می نشستم گوشه ای

نگاهم را گره میزدم
به چشم های محبوب دیرینه ام
من باید در عصر دیگری بدنیا می آمدم
مثلا عصر انسان های غارنشین
همان ها که دوری برایشان بی معنا بود. . .
دیدگاه ها (۳)

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مستپیرهن چاک و غزل خوان و ...

میدونی "دوست دارم" یعنی چی؟ د: دلموبهت میدم و: ولت نمیکنم س:...

زن که باشی؛درباره‌ی زیباییت که دست خودت نبوده و نیستدرباره‌ی...

کیم من؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان نه آرامی، نه امیدی، ن...

خاطراتم را که مرور‌ می کنم همیشه یک‌ نکته آزارم می دهد ...در...

حجاب عفاف از دیدگاه اندیشمندان ومحققان غربی

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط