که دیدم جونگکوک رفت روی سن
که دیدم جونگکوک رفت روی سِن
×خب یک راست میریم سر ذصل مطلب خب لیسا من عاشقتم در خواست منو قبول میکنی از اینکه دوست دخترم بشی
پشمام بهش گفته بودم حالا لیسا مجبوره قبول کنه وگرنه دیگه هیچ اروم زدم بهش گفتم
+قبول کن
لیسا هم بلند و با ذوق که انگار دنیا رو بهش دادن گفت
&بلهههههه
همه دست زدن بعضی ها با حسرت نگاه میکردن و بعضی هام با نفرت من خیلی خوشحالم چونکه الان بست فرندم الان دوست پسر داره لیسا از پسرا بدش میومد فقط با (اسماشون یادم نی)&&خوب بود البته اونم دعوا داشتن ولی خب
پرش زمانی به دو سال روز فارقالتحصیل
+خب بیاین دیگه
&اومدیم
+تو هم با این دوزپسرت(دوز رو کشیده گف)
&عه
+باشه بابا
&خنده
+رو اب بخندی
&بانداژ ببندی
+درد دیوونه
-ما اومدیم
+خوش اومدیننن
-خب اماده اید
+اره
داشتیم عکس میکرفتیم که گوشیم زنگ خورد ناشناس بود
(نکته که من نکفتم رزی یه برادر داره به اسم شوگا بله سوپرایزززز)
+نوشته بود اگه می خوای شوگا رو زنده ببینی به این ادرس بیا
+جیمیننننن
-چیشده
+داداشم جیمین
&شوگا چش شده
+دزدیدنش😭
&اوو مای دی یر اروم باش
+چطور اروم باشم ایششش شیبال جیمی زنگ بزن به افراد تا بیان یه صد نفر جمع کن
+لیسا تو هم &&بگو بیان
&باشه
+خب برید
ویو رزی
+رفتیم اونجا یه متروکه بود رفتیم داخل که دیدم شوگا داره باهامون به زبون چشمی حرف میزنه و فهمیدیم که اسلحه داره دیدم اون مرده اومد بیرون این مگه نمرده بود دد
™سلام سلام
+تو مگه سقط نکرده بودی
™ههههههههههههه خنده دار بود نه نمردم ا....
که گلوله شلیک شد و اون مرده افتاد زمین افریم شوگولی خودم وقتی بچه بود بهش یاد دادم ولی چهارده سالگی فرستادمش امریکا برای تحصیل
+شوگولیییییی
~خواهر خوشگلم
هم دیگه رو بغل کردن که ناگهان
(پارت بعد غمگینه ولی خب شاده اخرش)
×خب یک راست میریم سر ذصل مطلب خب لیسا من عاشقتم در خواست منو قبول میکنی از اینکه دوست دخترم بشی
پشمام بهش گفته بودم حالا لیسا مجبوره قبول کنه وگرنه دیگه هیچ اروم زدم بهش گفتم
+قبول کن
لیسا هم بلند و با ذوق که انگار دنیا رو بهش دادن گفت
&بلهههههه
همه دست زدن بعضی ها با حسرت نگاه میکردن و بعضی هام با نفرت من خیلی خوشحالم چونکه الان بست فرندم الان دوست پسر داره لیسا از پسرا بدش میومد فقط با (اسماشون یادم نی)&&خوب بود البته اونم دعوا داشتن ولی خب
پرش زمانی به دو سال روز فارقالتحصیل
+خب بیاین دیگه
&اومدیم
+تو هم با این دوزپسرت(دوز رو کشیده گف)
&عه
+باشه بابا
&خنده
+رو اب بخندی
&بانداژ ببندی
+درد دیوونه
-ما اومدیم
+خوش اومدیننن
-خب اماده اید
+اره
داشتیم عکس میکرفتیم که گوشیم زنگ خورد ناشناس بود
(نکته که من نکفتم رزی یه برادر داره به اسم شوگا بله سوپرایزززز)
+نوشته بود اگه می خوای شوگا رو زنده ببینی به این ادرس بیا
+جیمیننننن
-چیشده
+داداشم جیمین
&شوگا چش شده
+دزدیدنش😭
&اوو مای دی یر اروم باش
+چطور اروم باشم ایششش شیبال جیمی زنگ بزن به افراد تا بیان یه صد نفر جمع کن
+لیسا تو هم &&بگو بیان
&باشه
+خب برید
ویو رزی
+رفتیم اونجا یه متروکه بود رفتیم داخل که دیدم شوگا داره باهامون به زبون چشمی حرف میزنه و فهمیدیم که اسلحه داره دیدم اون مرده اومد بیرون این مگه نمرده بود دد
™سلام سلام
+تو مگه سقط نکرده بودی
™ههههههههههههه خنده دار بود نه نمردم ا....
که گلوله شلیک شد و اون مرده افتاد زمین افریم شوگولی خودم وقتی بچه بود بهش یاد دادم ولی چهارده سالگی فرستادمش امریکا برای تحصیل
+شوگولیییییی
~خواهر خوشگلم
هم دیگه رو بغل کردن که ناگهان
(پارت بعد غمگینه ولی خب شاده اخرش)
- ۶.۰k
- ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط