چیزی بین ماندن و رفتن در گلویم گیر کرده

چیزی بین ماندن و رفتن در گلویم گیر کرده !
بین داشتن و نداشتن...
نمیدانم....
آنقدر آشفته که گاه کلاف افکارم به احساساتم گره میخورد
و من
میان این گره له میشوم !!!
چیزی مثل آخرین لقمه لذیذترین غذا
باید بر هوس خوردنش غلبه کنم یا به سیر شدن اکتفا؟!
تو را گم کرده ام
میان یک حس عجیب....
میان دلواپسی های کهنه شده
میان آغوش خالی مانده ام جا مانده ای
نمیدانم!!!؟
میان ماندن و رفتن که بمانی
آخرش مجبور به رفتن می شوی یا
ترجیح یک آغوش خالی ....
دیدگاه ها (۱)

قایقــټ مےشـۅم ...?بـادبـانـم باشبگـذار هـر چـہ حـرف پشـت سـ...

خسته نباشی سرنوشت!روزها یکی پس از دیگری به پایانمی رسند…و در...

آدمی ک زیاد تنها بمونه ترسناک میشهیا دیگه نمیتونه کسیو قبول ...

یه فرش ابریشمی زمینه آبی خیلی خوشکل گرون قیمت خریدن. روش یه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط