پارت ۴۸....بخش۲.....

#تهیونگ
در مورد این موضوع بارها بحث کرده بودیم و هربار من تمومش میکردم...درسته مدت کمی بود ولی دوریش سخت بود واسم...این دفعه هم م ن تمومش کردم فعلا به خودش احتیاج داشتم
تو بغلم فشارش دادم...میتونسم لبخندشو ببینم
☆:مینجیااا...
○:همم...
☆:مینجی شی...
○:جانم...
☆:عشقم...
○:یاااا ته....میگم جانم دیگه عشقم
☆:دوست دارم
#wrighter
همین جمله تکراری کافی بود تا قلبش بریزه...
دست خودش نبود...اون عشق چند سالش بود...و درک اینکه الان تو اغوشش و بین بازوهای ظریف و عضلانیش بود مثل یه رویا...
فقط تونست تو چشاش نگاه کنه و بغض کنه و از لبخندای مخصوص تهیونگش بزنه....البته که تهیونگم کل احساساتشو از همون لبخند سوپر کیوتش بخونه و همین باعث شد یکم خم شه و گوشه لبش یه بوسه ریز بکاره

لایک کامنت یادتون نره○☆
دیدگاه ها (۶)

خب دیگه همه جریان پیشی اگوسی دی رو میدونیدجدیدا تو مراسما و ...

گایز ...از این به بعد میخوام یه بخشایی از فیکو از زبون خودم ...

پارت ۴۸....بخش ۱....

اینم پسر متجاوزه....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط