شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد

شانه ات را دیر آوردی, ســرم را بــــاد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام
لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد
من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند
نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد

دیدگاه ها (۲)

.

.

ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺩﺭ #ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺩﻟﻢ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻮ ﺑﻪ ﻣﻮﯼ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻣﯿ...

عشق را من در ریاضی یافتمیک نفر از یک نفر کم شد، ببینصفرهایش ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط