واسه اون اش میریخت

واسهــ اون اشـڪ میــریخت،
مـن قــربـون صـدقهـ اشکــاش میــرفتـم و آرومــش میــکردم...
دیدگاه ها (۸)

دستشـو گـذاشت سمـت راسـت قفســه‌ی سینــش و گفــت وای قلبـــم...

همیـن جـوریش یهـ شهــر بـام بــده....تـو سمت مـن بـاش عـذابـ...

از تمــامِ دوست داشتــن فقـط اونجــاش کهـ میگهـ میشهـ ببینـم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط