p37
ب:هوم.... اون شماره شیلارو بده ببینم
جی:چ چه کارش داری....
ب:زود باش
جی:ن نه بابا توروخدا
جی:
بابام با زور از دستم گوشیم رو گرفت و اسم شیلارو نتونست پیدا کنه که صدای داد شوگا از اتاق اومد بعدش هری با گریه بدوبدو اومد پایین
هری:بابابزرگ
ب:ها
هری:هق....جیرال نامزد داره...هق
جی:هریییییی
ب:پس که اینطور هاااااا بیعرضه هم شدی دیگه نه
جی:
بابا از دستمگرفت و منو برد اتاق اونقدر منو زد که دیگه بیهوش شدم از درد و خستگی اخرین صدا ..صدای شوگا بود که داشت به بابام داد میزد
(صبح)
از زبان کوک:
صبح که رفتم باشگاه جیرال دیر اومد...همهجاش کبود بود
کوک:جیرال بیا ببینم اینجا
جیرال:بله
کوک:چرا بدنت کبوده
جیرال:هیچی نیست
جیمین:میدونی چیشدههههههه
جی: ج ...ج جیمین نه
جیمین:بزا بگیم دیگه... تو باعث شدی که اون از پدر بیرحمش کتک بخوره تا صبحححححح
کوک:چ چرا
جیمین:چون میگه پس شماها نامزدینننننننن
جی:باشه جیمین اروم باش...کوک هیچیمنیس ولش کن
کوک:نه اینطوری نمیشه...جیمین تو از باشگاه مواظب باش
جیمین:نمیخورن باشگاه رو نگران نباش دومن نمیزارمبری
کوک:جیمیننننننن
جیمین:ایش هاپو کومار
از زبانکوک :
رفتم خونه جیرال و پدرش دیدم که ااشت با تلفن حرف میزد بعد با عصبانیت تلفنش رو انداخت زمین رفتم پیششو زدم به شونش که برگشت سمتم
بابا:شما؟
کوک:من...همونیم که به خاطرش دخترت رو زدی...
بابا:پس اون ح.ر.و.م.ز.ا.د.ه تویی ....
کوک:اهم...اممم اقای پارک
میخوام بگم که
بابا:چییییی هاااا
کوک:....من و اون نامزد نیستیم
بابا:پس چطوری ۲۴ پیش تویه؟
کوک:خب اممم چطکری بگم مامان و بابامو خواهرم میگفتن پس من نامزد دارم که داشتم ولی اون(همه چی رو میگه)
بابا:خب ...باید بهم میگفت
کوک:ازتون ترسید گفت پس دوباره اذیتش میکنین
بابا:هوم..باشه پسرم فهمیدم میتونی بری
کوک:ممنون...خدافظ
از زبان جیرال:
بعد ۱ ساعت کوک اومد باشگاه
رفتم سمتش
جی:کجا رفته بدی
کوک:هیچی رفتم یه کاری رو حل کردم
جی:هوم..باش
کوک:خب دیگه بریم
جی:اره
کوک:باشه حرکاتا رو بزنین
بعد ۲ ساعت:
کوک:تمام خسته نباشید
همه:همچین استاد(یعنی اوس میگنا هر چی...بریم ادامه)
کوک:رفتم پیش همه دوستام و باهاشون خوش گذروندم چون...میخوام فردا عصر برم استرالیا
اینم از این پارت ببخشین دیر شد عشقولام🥲💜
شرط نداریم اگه خوب همکاری کنین شبم میزارم💜💜💜دوستون دارمممممم بایییی🥰🥰🥰
جی:چ چه کارش داری....
ب:زود باش
جی:ن نه بابا توروخدا
جی:
بابام با زور از دستم گوشیم رو گرفت و اسم شیلارو نتونست پیدا کنه که صدای داد شوگا از اتاق اومد بعدش هری با گریه بدوبدو اومد پایین
هری:بابابزرگ
ب:ها
هری:هق....جیرال نامزد داره...هق
جی:هریییییی
ب:پس که اینطور هاااااا بیعرضه هم شدی دیگه نه
جی:
بابا از دستمگرفت و منو برد اتاق اونقدر منو زد که دیگه بیهوش شدم از درد و خستگی اخرین صدا ..صدای شوگا بود که داشت به بابام داد میزد
(صبح)
از زبان کوک:
صبح که رفتم باشگاه جیرال دیر اومد...همهجاش کبود بود
کوک:جیرال بیا ببینم اینجا
جیرال:بله
کوک:چرا بدنت کبوده
جیرال:هیچی نیست
جیمین:میدونی چیشدههههههه
جی: ج ...ج جیمین نه
جیمین:بزا بگیم دیگه... تو باعث شدی که اون از پدر بیرحمش کتک بخوره تا صبحححححح
کوک:چ چرا
جیمین:چون میگه پس شماها نامزدینننننننن
جی:باشه جیمین اروم باش...کوک هیچیمنیس ولش کن
کوک:نه اینطوری نمیشه...جیمین تو از باشگاه مواظب باش
جیمین:نمیخورن باشگاه رو نگران نباش دومن نمیزارمبری
کوک:جیمیننننننن
جیمین:ایش هاپو کومار
از زبانکوک :
رفتم خونه جیرال و پدرش دیدم که ااشت با تلفن حرف میزد بعد با عصبانیت تلفنش رو انداخت زمین رفتم پیششو زدم به شونش که برگشت سمتم
بابا:شما؟
کوک:من...همونیم که به خاطرش دخترت رو زدی...
بابا:پس اون ح.ر.و.م.ز.ا.د.ه تویی ....
کوک:اهم...اممم اقای پارک
میخوام بگم که
بابا:چییییی هاااا
کوک:....من و اون نامزد نیستیم
بابا:پس چطوری ۲۴ پیش تویه؟
کوک:خب اممم چطکری بگم مامان و بابامو خواهرم میگفتن پس من نامزد دارم که داشتم ولی اون(همه چی رو میگه)
بابا:خب ...باید بهم میگفت
کوک:ازتون ترسید گفت پس دوباره اذیتش میکنین
بابا:هوم..باشه پسرم فهمیدم میتونی بری
کوک:ممنون...خدافظ
از زبان جیرال:
بعد ۱ ساعت کوک اومد باشگاه
رفتم سمتش
جی:کجا رفته بدی
کوک:هیچی رفتم یه کاری رو حل کردم
جی:هوم..باش
کوک:خب دیگه بریم
جی:اره
کوک:باشه حرکاتا رو بزنین
بعد ۲ ساعت:
کوک:تمام خسته نباشید
همه:همچین استاد(یعنی اوس میگنا هر چی...بریم ادامه)
کوک:رفتم پیش همه دوستام و باهاشون خوش گذروندم چون...میخوام فردا عصر برم استرالیا
اینم از این پارت ببخشین دیر شد عشقولام🥲💜
شرط نداریم اگه خوب همکاری کنین شبم میزارم💜💜💜دوستون دارمممممم بایییی🥰🥰🥰
۲۷.۳k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.