گاهی سراغم را بگیر از کوچه های آشتی

گاهی سراغم را بگیر از کوچه های آشتی ...
از حسِ بی تاب دلت، حسی که بود و داشتی !

گاهی مرا فریاد کن، شاید من اینجا بشنوم
یادی بکن از مرده ای که زنده می پنداشتی !

آن دورها، آن سال ها، گفتی که مجنون منی
گفتی که از شوریدگی، سر را به صحرا می زنی !

لرزیده ام بی انتها از آن جنون ... آن ادعا...
یادی کن از بیدی که در احساس من میکاشتی !!


باران به باران میروم، بی چتر پشت سایه ها
خواب قشنگی دیده ام یک مرد ...گریه ...آشتی
دیدگاه ها (۳)

جدایی درد بی درمان عشق استجدایی حرف بی پایان عشق استجدایی قص...

واقعا چی میشه این همه پول خدا داند...

دعوامون شد... گفتم: دیگه نه من نه تو...! گفت: میخامت دیووو...

دلتنگ میشوم...وقتی که هوای حوصله ام ابریست!!!دلم یک عصر دلگی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط