عشق مافیا(فیک تهیونگ)
تهیونگ:26 سال
ا/ت:لیا 23 سال
تعریف از لیا
صبح از خواب بیدار شدم کار های روتینم انجام دادم
یه تاپ مشکی با یه شورتک لی پوشیدم رفتم پایین امروز تعطیل بودم
لیا: گودمورنینگ(صبح بخیر)
لیا مامانش رو بوس کرد و نشست تو صندلی
مامان لیا: م-ل
م-ل:صبح بخیر دخترم
لیا: اون کو😒
م-ل: کی؟
لیا:اون دیگه
م-ل: اها بابات او~
لیا: اون بابا یه من نیس
م-ل: لیا لطفا بس کن عزیزم
لیا: مامان از اون محافظت نکن اون هم تو هم منو اذیت می کنه
م-ل:لیا باشه دیگه
یهو بابا لیا میاد
بابا لیا: ب-ل
ب-ل:اف اف
لیا: دوباره باختی😒
ب-ل: لیا رو اعصاب من راه نرو باشه
لیا: انگار یه دروغ میگم تو به جز یه بی عقل چیزی نیستی
یهو توی صورتم حس سوختگی حس کردم آره اون منو میزنه از بچه گی کی آخه میتونه دخترش رو بزنه؟
ب-ل:با من درست صحبت کن
پاشدم و رفتم
بعد چند ساعت که داشتم کبودی هامو که با چیز هایی که گرفته بودم خوب میکردم! آره مجبور بودم از همه چی استفاده کنم پوست حساسی دارم و با یه ذره فشار دادن کبود میشه
تعریف تهیونگ
توی اتاقم نشسته بودم و به برگه امضا شدنی نگاه میکردم درباره ی مافیایی بود و یهو در زد گفتم بیا
یکی:قربان منو صدا زدین
تهیونگ:آره ازت یه سوال دارم (اسم بابا لیا) برجش رو داد؟
مرد به تبلت نگاه کرد گفت (خیر)
تهیونگ: من بهش 2 هفته وقت دادم نداد؟ پس باید بریم دم خونش
تعریف لیا
توی آشپزخونه بودم خدمتکار که داشت بارام شیر توت فرنگی مریخت در زد بهش گفتم من نگاه میکنم
رفتم در باز کردم یه مرد با کت شلوار مشکی بود دیدم...
از تهیونگ
آدرس اون مرده رو پیدا کردم
در رو زدم که یه دختر باز کرد
اون خیلی خوشگل بود مثل ماه کیه؟
لیا: شما؟
ته: بابات کو خوشگلم
لیا: 1- من خوشگلت نیستم 2-صبر کن
لیا رفت و باباش رو صدا کرد
ب-ل:ق-ق-قربان
از لیا:
اون صداش میلرزید انگار ترسید بود
اون پسره از یقه بابام گرفت
ته:تو چرا 2 هفته نمیدی برجت رو انگار دلت میخواد بمیری؟!
آها پس معلوم شد که قضیه چیه
ب-ل:ق-قربان لطفا 1 هفته دیگه وقت بدین
ته:ما به تو 2 هفته وقت دادم 1 هفته دیگه بدم چه چیزی تغییر میکنه
ب-ل:لطفا منو نکشید(به پاهایه اون مرده افتاده بود)
اون مرد به من نگاه کرد گفت:
اگ دخترت رو بدی به من باشه
من با شنیدن این حرف تعجب کرده بودم(m:آخه این وسط لیا چیکار میکنه)
و...........
پایان
لایک
کامنت
فالو یادتون نره
#BTS
#Taehyung
ا/ت:لیا 23 سال
تعریف از لیا
صبح از خواب بیدار شدم کار های روتینم انجام دادم
یه تاپ مشکی با یه شورتک لی پوشیدم رفتم پایین امروز تعطیل بودم
لیا: گودمورنینگ(صبح بخیر)
لیا مامانش رو بوس کرد و نشست تو صندلی
مامان لیا: م-ل
م-ل:صبح بخیر دخترم
لیا: اون کو😒
م-ل: کی؟
لیا:اون دیگه
م-ل: اها بابات او~
لیا: اون بابا یه من نیس
م-ل: لیا لطفا بس کن عزیزم
لیا: مامان از اون محافظت نکن اون هم تو هم منو اذیت می کنه
م-ل:لیا باشه دیگه
یهو بابا لیا میاد
بابا لیا: ب-ل
ب-ل:اف اف
لیا: دوباره باختی😒
ب-ل: لیا رو اعصاب من راه نرو باشه
لیا: انگار یه دروغ میگم تو به جز یه بی عقل چیزی نیستی
یهو توی صورتم حس سوختگی حس کردم آره اون منو میزنه از بچه گی کی آخه میتونه دخترش رو بزنه؟
ب-ل:با من درست صحبت کن
پاشدم و رفتم
بعد چند ساعت که داشتم کبودی هامو که با چیز هایی که گرفته بودم خوب میکردم! آره مجبور بودم از همه چی استفاده کنم پوست حساسی دارم و با یه ذره فشار دادن کبود میشه
تعریف تهیونگ
توی اتاقم نشسته بودم و به برگه امضا شدنی نگاه میکردم درباره ی مافیایی بود و یهو در زد گفتم بیا
یکی:قربان منو صدا زدین
تهیونگ:آره ازت یه سوال دارم (اسم بابا لیا) برجش رو داد؟
مرد به تبلت نگاه کرد گفت (خیر)
تهیونگ: من بهش 2 هفته وقت دادم نداد؟ پس باید بریم دم خونش
تعریف لیا
توی آشپزخونه بودم خدمتکار که داشت بارام شیر توت فرنگی مریخت در زد بهش گفتم من نگاه میکنم
رفتم در باز کردم یه مرد با کت شلوار مشکی بود دیدم...
از تهیونگ
آدرس اون مرده رو پیدا کردم
در رو زدم که یه دختر باز کرد
اون خیلی خوشگل بود مثل ماه کیه؟
لیا: شما؟
ته: بابات کو خوشگلم
لیا: 1- من خوشگلت نیستم 2-صبر کن
لیا رفت و باباش رو صدا کرد
ب-ل:ق-ق-قربان
از لیا:
اون صداش میلرزید انگار ترسید بود
اون پسره از یقه بابام گرفت
ته:تو چرا 2 هفته نمیدی برجت رو انگار دلت میخواد بمیری؟!
آها پس معلوم شد که قضیه چیه
ب-ل:ق-قربان لطفا 1 هفته دیگه وقت بدین
ته:ما به تو 2 هفته وقت دادم 1 هفته دیگه بدم چه چیزی تغییر میکنه
ب-ل:لطفا منو نکشید(به پاهایه اون مرده افتاده بود)
اون مرد به من نگاه کرد گفت:
اگ دخترت رو بدی به من باشه
من با شنیدن این حرف تعجب کرده بودم(m:آخه این وسط لیا چیکار میکنه)
و...........
پایان
لایک
کامنت
فالو یادتون نره
#BTS
#Taehyung
۵۸.۷k
۲۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.