سیب زمینی

🍟سیب زمینی

یادم میاد اول دبستان که بودم، روزی معلم مون به بچه های کلاس گفت که می خواد به ما یه بازی یاد بده. او از ما خواست که فردا هر کدوم یک کیسه پلاستیکی برداشته و درون اون به تعداد آدمایی که از اونها بدمون میاد، سیب زمینی ریخته و با خودمون به دبستان ببریم.
فردای اون روز، کلاس ما تماشایی بود. بچه ها با کیسه های پلاستیکی اومده بودند. در کیسه بعضی ها 2 تا، بعضی ها 3 تا، و بعضی ها حتی تا 5 و 6 عدد سیب زمینی هم بود!

معلم به بچه ها گفت: بازی ما شروع شد، از امروز تا یک هفته، هر کجا که می روید باید کیسه پلاستیکی سیب زمینی را هم با خودتون ببرید!روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی بد سیب زمینی های گندیده. به علاوه، کسانی که سیب زمینی های بیشتری داشتند از حمل اونها خسته شده بودند. ولی معلم هر روز تکرار می کرد که هر بازی یه قانونی داره و این هم قانون این بازی است. بالاخره پس از گذشت یک هفته بازی تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند، سیب زمینی های بدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند، شکایت داشتند. آنگاه معلم، منظور اصلی خود را از این بازی، چنین توضیح داد:

این درست شبیه زمانی است که شما کینه آدم هایی را که دوستشان ندارید، در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید. بوی بد کینه و نفرت، قلب شما را فاسد می کند و شما آن را همه جا به همراه خود حمل می کنید. حالا که شما بوی بد سیب زمینی ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید، چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟
دیدگاه ها (۰)

‌📚فریب نخورید!در زمان حضرت سلیمان پرنده‌ای برای نوشیدن آب به...

واقعا چیزی شرم‌آورتر از این نمی‌توان سراغ داشت که روزی نماین...

محمدرضا پورابراهیمی، رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، گفت: «طبق اط...

راهکارهای جالب برای تشخیص مواد غذایی تقلبی 👌🏻تخم مرغبرای تشخ...

سلام سلام من امروز میخوام درباره خودم بگم اسمم فرشتس مدرسه ر...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۹

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط