استاد کیم
استاد کیم
پارت ۵۹
یون وو : پدر مینو نرفته اون رو بزور بردن
آقا لی سکوت کرد و رو مبل نشست پیامکی بهش ارسال شد و پیام را نگاه کرد
آقا لی : ای چیه
شوکه بلند شد و گوشی اوفتاد از دست اش یون وو کنجکاو گوشی را برداشت و سانیه ای نگذشت که به عکس خیره شد
مینو که ل*باس زیر رو تخت خواب دراز کشیده بود پسر که صورت اش معلوم نمیشد روش خ*یمه زده بود و ل*ب هایش را میبوسید
یون وو : عوضیااااااا.......
گوشی را پرت کرد سمته دیوار و تیکه پارچه های گوشی رو زمین اوفتاد
یون وو : عوضی خدا بگم چیکار تون کنه
آقا لی : یون وو برو زود پیداش کن نباید خانواده چو این رو بفهمن
یون وو زود از عمارت خارج شد و شماره تهیونگ رو گوشی اش نمایان شد
یون وو : تهیونگ از مینو عکس گرفته اون یه عکس های که اسمش رو بد میکنن
تهیونگ : یون وو مینو رو پیدا کردم الان پیشمه
یون وو : هالش خوبه
تهیونگ : وقتی پیداش کردم بی هوش بود بردمش بیمارستان و گفتن که با دارو های بیهوشی بیهوشش کردن
یون وو : الان کجایی
تهیونگ : بیمارستان نزدیک شرکت SYB
یون وو : باشه الان میام
》》》》》》》》》》》》
یون وو سمته اتاق مینو رفت و وارد اتاق شد تهیونگ را دید که جلو پنچره ایستاده بود و سمته مینو رفت
یون وو : پیشی کوچولو
با دست اش موهای مینو را نوازش میکرد
تهیونگ : یون وو کاره کانگ دا هستش اون این کارو کرده
یون وو : چرا آخه.... میکشمش
زود بلند شد و تهیونگ دست اش را گرفت
تهیونگ : میخواست با این کار زود تر با مینو ازدواج کنه
یون وو : چی سردر نمیارم
تهیونگ : کانگ دا میدونه که پدر مینو خیلی رو مینو حساسه ... و پایه ابروش هم وسطه
یون وو : پس میخواست زود تر با مینو ازدواج کنه ... آره
تهیونگ : چجوری باید مینو را نجات بدیم ...
》》》》》》》》》》》》
مینو چشم هایش را آروم باز کرد و پلک هایش را چندین بار رو هم زد
یون وو زود اومد سمت اش و بغلش کرد
یون وو : دختر خیلی نگرانت شدم
مینو بغضی تو گلو اش پیچید و اشک هایش سرازیر شدن
یون وو : همه چی درست میشه نترس
مینو: داداش خیلی ترسیدم خیلی ...
یون وو : نترس پیشی من کنارتم نمیزارم هیچ کس اذیتت کنن باشه ولی باید یه چیزی رو ببینی
مینو از آغوش بردارش بیرون رفت
پارت ۵۹
یون وو : پدر مینو نرفته اون رو بزور بردن
آقا لی سکوت کرد و رو مبل نشست پیامکی بهش ارسال شد و پیام را نگاه کرد
آقا لی : ای چیه
شوکه بلند شد و گوشی اوفتاد از دست اش یون وو کنجکاو گوشی را برداشت و سانیه ای نگذشت که به عکس خیره شد
مینو که ل*باس زیر رو تخت خواب دراز کشیده بود پسر که صورت اش معلوم نمیشد روش خ*یمه زده بود و ل*ب هایش را میبوسید
یون وو : عوضیااااااا.......
گوشی را پرت کرد سمته دیوار و تیکه پارچه های گوشی رو زمین اوفتاد
یون وو : عوضی خدا بگم چیکار تون کنه
آقا لی : یون وو برو زود پیداش کن نباید خانواده چو این رو بفهمن
یون وو زود از عمارت خارج شد و شماره تهیونگ رو گوشی اش نمایان شد
یون وو : تهیونگ از مینو عکس گرفته اون یه عکس های که اسمش رو بد میکنن
تهیونگ : یون وو مینو رو پیدا کردم الان پیشمه
یون وو : هالش خوبه
تهیونگ : وقتی پیداش کردم بی هوش بود بردمش بیمارستان و گفتن که با دارو های بیهوشی بیهوشش کردن
یون وو : الان کجایی
تهیونگ : بیمارستان نزدیک شرکت SYB
یون وو : باشه الان میام
》》》》》》》》》》》》
یون وو سمته اتاق مینو رفت و وارد اتاق شد تهیونگ را دید که جلو پنچره ایستاده بود و سمته مینو رفت
یون وو : پیشی کوچولو
با دست اش موهای مینو را نوازش میکرد
تهیونگ : یون وو کاره کانگ دا هستش اون این کارو کرده
یون وو : چرا آخه.... میکشمش
زود بلند شد و تهیونگ دست اش را گرفت
تهیونگ : میخواست با این کار زود تر با مینو ازدواج کنه
یون وو : چی سردر نمیارم
تهیونگ : کانگ دا میدونه که پدر مینو خیلی رو مینو حساسه ... و پایه ابروش هم وسطه
یون وو : پس میخواست زود تر با مینو ازدواج کنه ... آره
تهیونگ : چجوری باید مینو را نجات بدیم ...
》》》》》》》》》》》》
مینو چشم هایش را آروم باز کرد و پلک هایش را چندین بار رو هم زد
یون وو زود اومد سمت اش و بغلش کرد
یون وو : دختر خیلی نگرانت شدم
مینو بغضی تو گلو اش پیچید و اشک هایش سرازیر شدن
یون وو : همه چی درست میشه نترس
مینو: داداش خیلی ترسیدم خیلی ...
یون وو : نترس پیشی من کنارتم نمیزارم هیچ کس اذیتت کنن باشه ولی باید یه چیزی رو ببینی
مینو از آغوش بردارش بیرون رفت
- ۱۷.۸k
- ۲۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط