به نام خدا خواهران مومن بفرمایید چپتری که منتظرش بودید🤝🏻
به نام خدا خواهران مومن بفرمایید چپتری که منتظرش بودید🤝🏻
دستشو دور کمرم محکم کرد و اروم نزدیکم کرد
یکی از دستاشو کشید رو گونم و صورتمو نزدیک کرد
[در ذهن ایون می چه میگذرد: چیکار داری میکنی ایون میی فقط هلش بدههه، نه کار درستی اخه؟، نمیدونممممم، خدایا اینو به گناهام اضافه نکن]
لباشو از هم جدا کرد و منو صورتمو نزدیک کرد
[متقابل همین کارو باید انجامم بدمم؟؟؟خاک تو سر بی تجربه گیمم...فقط هر کاری میکنه بکن ایون می]
چشمامو بستم و منو بوسید
انگشت اشاره و شصتشو کرد زیر تاپ روی گودی کمرم(عکس تاپو دامنی که تن ایون میه رو سه چپتر پیش گذاشتم)هی صورتمو بیشتر فشار میداد... دیگه داشتم خفه میشدم زدم رو سینش جدا شد
کوک: هوم؟
نفس نفس زنان گفتم
پرسیدن داره.... نفس... نفس برام نموند...دیگه
کوک یه لیخند ملیح زد
کوک: این الان به این معنیه که قبولم کردی
نمیدونم...شاید
کوک: شاید؟ من اینو به عنوان اره حساب میکنم
زدم به بازوش
عههه بجای من تصمیم نگیرررر
کوک خندید و گفت: باش باش
صدای باز شدن در اومد
درجا از روی جونگ کوک بلند شدم دامنم لای پاهای جونگ کوک بود(لعنت بر ذهن منحرف😔) گیر کرد و افتادم زمین
پسرا اومدن و منو پخش زمین دیدن
تهیونگ: ایون می؟؟
اومد سمتم رو دشتشو دراز کرد که کوک هم همزمان با اون دستشو برام دراز کرد
به هم نگا کردن(تهکوکمون اینجا رقیب عشقی همن:<)
خودم بلند شدم
رومو تکوندم و گفتم
یاا کوک چرا دامنمو لای پا...[وای ایون می وایی خاک تو سرتت بقیهه اینجانن]
ته: لای پا؟
نه نه لای پا چیه لای مبل گیر کرده بود
چرا نگفتی جونگ کوک
جونگ کوک: عا ندیدم ببخشید
نامجون: ایون می
[یا خدا] بله؟~
نامجون: باز ارلام خورده
چیزه داشتم زخم جونگ کوک و پانسمان میکردم
همه تازه متوجه زخم های صورت جونگ کوک شدن
جین: جریان چیهه؟؟
جونگ کوک: چیزی نیست یکم مست بودم رفتم تو شاخه درختا
جیمین: راستی ایون می اینترنتو دیدی؟
اینترنت؟ نه چطور
جیمین: فیلم های بک استیجو و حیاطو منشی رییس پخش کرده و همه از یه دید گاه دیگه دارن بهت انگیزه میدن
هوپی: دیگه لایو هم نیازی نیست بگیری
از ذوق...
دستشو دور کمرم محکم کرد و اروم نزدیکم کرد
یکی از دستاشو کشید رو گونم و صورتمو نزدیک کرد
[در ذهن ایون می چه میگذرد: چیکار داری میکنی ایون میی فقط هلش بدههه، نه کار درستی اخه؟، نمیدونممممم، خدایا اینو به گناهام اضافه نکن]
لباشو از هم جدا کرد و منو صورتمو نزدیک کرد
[متقابل همین کارو باید انجامم بدمم؟؟؟خاک تو سر بی تجربه گیمم...فقط هر کاری میکنه بکن ایون می]
چشمامو بستم و منو بوسید
انگشت اشاره و شصتشو کرد زیر تاپ روی گودی کمرم(عکس تاپو دامنی که تن ایون میه رو سه چپتر پیش گذاشتم)هی صورتمو بیشتر فشار میداد... دیگه داشتم خفه میشدم زدم رو سینش جدا شد
کوک: هوم؟
نفس نفس زنان گفتم
پرسیدن داره.... نفس... نفس برام نموند...دیگه
کوک یه لیخند ملیح زد
کوک: این الان به این معنیه که قبولم کردی
نمیدونم...شاید
کوک: شاید؟ من اینو به عنوان اره حساب میکنم
زدم به بازوش
عههه بجای من تصمیم نگیرررر
کوک خندید و گفت: باش باش
صدای باز شدن در اومد
درجا از روی جونگ کوک بلند شدم دامنم لای پاهای جونگ کوک بود(لعنت بر ذهن منحرف😔) گیر کرد و افتادم زمین
پسرا اومدن و منو پخش زمین دیدن
تهیونگ: ایون می؟؟
اومد سمتم رو دشتشو دراز کرد که کوک هم همزمان با اون دستشو برام دراز کرد
به هم نگا کردن(تهکوکمون اینجا رقیب عشقی همن:<)
خودم بلند شدم
رومو تکوندم و گفتم
یاا کوک چرا دامنمو لای پا...[وای ایون می وایی خاک تو سرتت بقیهه اینجانن]
ته: لای پا؟
نه نه لای پا چیه لای مبل گیر کرده بود
چرا نگفتی جونگ کوک
جونگ کوک: عا ندیدم ببخشید
نامجون: ایون می
[یا خدا] بله؟~
نامجون: باز ارلام خورده
چیزه داشتم زخم جونگ کوک و پانسمان میکردم
همه تازه متوجه زخم های صورت جونگ کوک شدن
جین: جریان چیهه؟؟
جونگ کوک: چیزی نیست یکم مست بودم رفتم تو شاخه درختا
جیمین: راستی ایون می اینترنتو دیدی؟
اینترنت؟ نه چطور
جیمین: فیلم های بک استیجو و حیاطو منشی رییس پخش کرده و همه از یه دید گاه دیگه دارن بهت انگیزه میدن
هوپی: دیگه لایو هم نیازی نیست بگیری
از ذوق...
۴.۲k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.