عشقبیرحم

#عشق_بی_رحم

چند دقیقه گذشت و دوباره در اتاق بسته شد
مطمعئن شدم که رفته خواستم در رختکن رو باز کنم که یه دست گرم روی ک....مرم نوازش وار تکون خورد....
خشک شده بودم واقعا دستای تهیونگ بود؟؟
نه نههههه دستاش کم کم با نوازش به سمت پایین حرکت میکردن(خودتون بدونید پایین کجاست😁)
که دستاش و گرفتم و برگشتم سمت تهیونگ.....

ات:آقای کیم تهیونگ چیکار دارید میکنید؟

تهیونگ:نوازشتون میکنم

لپام سرخ شده بودن خجالت کشیده بودم و سرم و پایین انداختم دستاش و باز کردم سریع از رختکن رفتم بیرون....

تهیونگ:ببخشید قسط بدی نداشتم

ات:نمیخواد چیزی بگید...

تهیونگ:فقدر میخواستم بگم.....

(تهیونگ زانو زد طرف ات)

تهیونگ:خانم لی من دوستتون دارم(چه عاشقانه👌)

برگشتم و دیدم زانو زده و....بهم گفت دوست دارم
خوب منم عاشقش شده بودم نمیتونم بگم نشده بودم....

ات:آقای کیم تهیونگ میشه بلند شید

(تهیونگ بلند شد)

وقتی بلند شد نزدیکش شدم و.......👄(بِسمِ اللّهِ رَحمانِه رَحیم بعد از این رمان مسلمون میشم😂)

ات:طعمش خوب بود؟(لبخند)

تهیونگ:عالی بود(با خنده)

شروع کردم به پانسمان لبش چون خون اومده بود
در طول زمان تهیونگ به لبم نگاه می‌کرد.....

ات:تموم شددد

تهیونگ:میتونم(دستش و کنار فک ات گذاشت و به لب ات نگاه کرد)

ات:نهههه

تهیونگ:دیگه دیره....

(تهیونگ لباش و روی لب ات گذاشت و یه بوسه طولانی گذاشت)

ادامه دارد🕸️🖤

ببخشید کم شد🙏😔
دیدگاه ها (۵)

شوهریم از شاهزاده به پرنسس تغییر یافت😐😂

بعله با یه لبخند ساده هم دل میبره😗🙂

#سناریو ( وقتی بهشون میگی من لواشکو بیشتر از تو دوست دارم) ن...

عررررررررررررررررررررررررررررررررر🥺🥺🥺😭😭😭😭

p⁴+ چی بگم.. *از شدت بغض صداش میلرزه*🐨 میخوای گریه کنی؟ + ن....

پارت ۱۰# حلقه_سکوت *که یهو منو کشید سمت خودشو از پشت بغلم کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط