p۳۵
p۳۵
ا.ت:عزیزم فکنم یادت رفته جنازشو بیمارستان ب پدرش نداد
شین هه:وای......یادم رفت ایییییی
ا.ت:آها راستی امشب فلیکس و بویون میان خونمون یه لباس شیک بپوش
شین هه:چرا لباس شیک؟
ا.ت:چون من میگم
شین هه:باش
°پرش زمانی ب شب°
دینگگ«صدای در»
شین هه:من باز میکنم «بلند »
شین هه:سلام بفرمایید تو
بویون :سلام دخترم ممنون
فیلکس:سلام
ویو شین هه:نمدونم چرا دستشون گل و شیرینی بود خب شیرنی شاید همینجوری گرفتند ولی گل چرا اصلا چرا کت شلوار تن فلیکس بود بیخیال
رفتیم نشستم که :
بویون:همونجور که ا.ت و شما خبر دارید برای خاستگاریه دخترتون اومدیم
کوک:بلع میدونم
چیشد خاستگاری ؟
شین هه:ببخشید میپرسم ولی خاستگاریه کی؟
بویون :ا.ت مگه بهش نگفتی
شین هه:چیو؟
ا.ت:دخترم تو قراره با فلیکس ازدواج کنی
شین هه:داری شوخی میکنی نه؟«بغض»
کوک:شین هه الکی گریه نکن همینی که هست باید قبول کنی
شین هه :ولی من کس دیگه ای رو دوست دارم و ب این ازدواج راضی نیستم
ا.ت:شین هه جیهوپ هم خیر و صلاح تو رو میخواد بیا و قبول کن
شین هه:مامان من نمی...
کوک:حرف نباشه همینی که هست
سریع رفتم تو اتاقم و در و قفل کردم بدون توجه بهشون رفتم و خوابیدم
صبح شده بود احتمالا رفته بودند لباسم و عوض کردم و رفتم پایین
چیییییی اونا دیشب اینجا مونده بودند؟؟؟؟
ا.ت :سلام دخترم بیا بشین
شین هه:.......
نشستم
کوک:سلام یادت ندادن
شین هه :شرمنده که تا ۱۵سالگی پدر مادر نداشتم برا همین یاد ندادن بهم
کوک:«نیشخنده عصبی»
بویون :عروس گلم بشین
شین هه:عروس گلم ؟من کی عروس شما شدم که یادم نمیاد «کمی با داد»
فلیکس:شین هه آروم باش
کوک:شین هه تو فلیکس بعد از صبحانه میرید خرید عروسی
شین هه :عرو....
نزاشت حرفم و تموم کنم
کوک:آره حرف نباشه
ا.ت:عزیزم فکنم یادت رفته جنازشو بیمارستان ب پدرش نداد
شین هه:وای......یادم رفت ایییییی
ا.ت:آها راستی امشب فلیکس و بویون میان خونمون یه لباس شیک بپوش
شین هه:چرا لباس شیک؟
ا.ت:چون من میگم
شین هه:باش
°پرش زمانی ب شب°
دینگگ«صدای در»
شین هه:من باز میکنم «بلند »
شین هه:سلام بفرمایید تو
بویون :سلام دخترم ممنون
فیلکس:سلام
ویو شین هه:نمدونم چرا دستشون گل و شیرینی بود خب شیرنی شاید همینجوری گرفتند ولی گل چرا اصلا چرا کت شلوار تن فلیکس بود بیخیال
رفتیم نشستم که :
بویون:همونجور که ا.ت و شما خبر دارید برای خاستگاریه دخترتون اومدیم
کوک:بلع میدونم
چیشد خاستگاری ؟
شین هه:ببخشید میپرسم ولی خاستگاریه کی؟
بویون :ا.ت مگه بهش نگفتی
شین هه:چیو؟
ا.ت:دخترم تو قراره با فلیکس ازدواج کنی
شین هه:داری شوخی میکنی نه؟«بغض»
کوک:شین هه الکی گریه نکن همینی که هست باید قبول کنی
شین هه :ولی من کس دیگه ای رو دوست دارم و ب این ازدواج راضی نیستم
ا.ت:شین هه جیهوپ هم خیر و صلاح تو رو میخواد بیا و قبول کن
شین هه:مامان من نمی...
کوک:حرف نباشه همینی که هست
سریع رفتم تو اتاقم و در و قفل کردم بدون توجه بهشون رفتم و خوابیدم
صبح شده بود احتمالا رفته بودند لباسم و عوض کردم و رفتم پایین
چیییییی اونا دیشب اینجا مونده بودند؟؟؟؟
ا.ت :سلام دخترم بیا بشین
شین هه:.......
نشستم
کوک:سلام یادت ندادن
شین هه :شرمنده که تا ۱۵سالگی پدر مادر نداشتم برا همین یاد ندادن بهم
کوک:«نیشخنده عصبی»
بویون :عروس گلم بشین
شین هه:عروس گلم ؟من کی عروس شما شدم که یادم نمیاد «کمی با داد»
فلیکس:شین هه آروم باش
کوک:شین هه تو فلیکس بعد از صبحانه میرید خرید عروسی
شین هه :عرو....
نزاشت حرفم و تموم کنم
کوک:آره حرف نباشه
۱۰.۴k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.