رمان فیک توسط قلب تو ذوب شدم
رمان فیک توسط قلب تو ذوب شدم
(اکسو)
کیم سول یی (یه دختر پولدار که 17سالشه و باباش صاحب یه شرکت تجاری معروف توی کره هستن. سول یی علاقه ی زیادی به رقص و خوانندگی داره و دوست داره خواننده بشه و الان توی یه مدرسه ی گرون درس میخونه و امروز اولین روز مدرسه اش هست. دوست پسری هم تا بحال نداشته (چقدر دیگه آدمی میتونه پاستوریزه باشع:/ چون تو کشور کره تقریبا مردم دیگه از 18سال به بالا دوست پسر دارن))
(علامت سول یی- هست)
سول یی ویو:
(مغز سول یی چهار صب)
امروز روز اول مدرسه ست.
خیلی ذوق دارم اما نمیدونم با چه کسایی روبه رو میشم. بیشتر استرس دارم.
دارم با خودم چی میگم؟
حتما دیونه شدم:/
چشم بند رو از رو چشام برمیدارم و چشمامو باز میکنم.
دست و صورتم رو میشورم و بعد باحوله صورتم رو خشک میکنم. یکمی کرم نرم کننده، کرمپودر و رژ نارنجی کم رنگ و ریمیلم رو میزنم.
موهام چون کوتاهه یک تیکه برمیدازم و میبافم. رانندمو صدا میزنم و سوار ماشین میشم.
اونجا آدمای عجیب غریبی هستن.
یکسال از وقتی وارد مدرسه شدم میگذره
و من امروز امتحان رقص دارم با سه تا
استاد خیلی خیلی سخت گیر. یکماهه دارم
تمرین میکنم فکر میکنم دیگه از حفظم.
وارد سلن میشم و مردی من رو تا سالن امتحان همراهی میکنه.
هم زمان با ورود من همه میریزن جلوی در و صدا میزنن اوپا.........
این داستان ادامه دارد..... 🌹
(اکسو)
کیم سول یی (یه دختر پولدار که 17سالشه و باباش صاحب یه شرکت تجاری معروف توی کره هستن. سول یی علاقه ی زیادی به رقص و خوانندگی داره و دوست داره خواننده بشه و الان توی یه مدرسه ی گرون درس میخونه و امروز اولین روز مدرسه اش هست. دوست پسری هم تا بحال نداشته (چقدر دیگه آدمی میتونه پاستوریزه باشع:/ چون تو کشور کره تقریبا مردم دیگه از 18سال به بالا دوست پسر دارن))
(علامت سول یی- هست)
سول یی ویو:
(مغز سول یی چهار صب)
امروز روز اول مدرسه ست.
خیلی ذوق دارم اما نمیدونم با چه کسایی روبه رو میشم. بیشتر استرس دارم.
دارم با خودم چی میگم؟
حتما دیونه شدم:/
چشم بند رو از رو چشام برمیدارم و چشمامو باز میکنم.
دست و صورتم رو میشورم و بعد باحوله صورتم رو خشک میکنم. یکمی کرم نرم کننده، کرمپودر و رژ نارنجی کم رنگ و ریمیلم رو میزنم.
موهام چون کوتاهه یک تیکه برمیدازم و میبافم. رانندمو صدا میزنم و سوار ماشین میشم.
اونجا آدمای عجیب غریبی هستن.
یکسال از وقتی وارد مدرسه شدم میگذره
و من امروز امتحان رقص دارم با سه تا
استاد خیلی خیلی سخت گیر. یکماهه دارم
تمرین میکنم فکر میکنم دیگه از حفظم.
وارد سلن میشم و مردی من رو تا سالن امتحان همراهی میکنه.
هم زمان با ورود من همه میریزن جلوی در و صدا میزنن اوپا.........
این داستان ادامه دارد..... 🌹
۳.۵k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.