پارت62
#پارت62
من ازت متنفر نیستم
اون تمام بدهی های منو داد اوکی ولی دیگه وقتشه که از زندگیش بیام بیرون
درحالی ناخونام و میجویدم جمله هایی ک قرار بود بهش بگم و هی با
خودم تمرین میکردم
یدفه با قدای چرخیدن کیلید توی در سریع از اتاق زدم بیرون و از پله ها دویدم پایین
کت و کیفشو طبق معمول پرت کرد رو مبل نیم نگاهی بهم کرد و خدشو پرت کرد رو مبل و آرنجش و گذاشت رو پیشونیش
تفس عمیقی کشیدم و رفتم و دیقا روبرو مبلی که روش دراز کشیده بود وایسادم
بی صدا مونده بودم که با صداش به خدم امدم
شوگا: چی میخای؟
لبای خشکم و با زبونم خیس کردم و نفسمو با صدا فوت کردم بیرون
-من طلاق میخام
شوگا: عاها... حالا گمشو میخوام بخوابم
-اوکی.. پس میرم که وسایلم و جمع کنم.. پشتمو بهش کردم که بازوم و گرفت
اخمی کردم
-ولم کن
شوگا: میخای کدوم گوری بری ات؟
-بالاخره ی گوری پیدا میشه که تن لشمو توش جا کنم
شوگا: یادت رفته تو بهم مدیونی
-نه یادم نرفته دستتم درد نکنه ولی اینجا دیگه جای من نیست.. خش ندارم با آدم هرزه ای مثل تو زیر یه سقف باشم
یدفه بلند و زل زد تو چشمام از صگی که تو چشماش بود مثل چی میترسیدم چون خاطره خوبی ازش نداشتم
دستمو محکم فشار داد که آخی گفتم
یدفه سیلی خیلی محکمی به گونم زد که صورتم کج شد
لبم لرزید و اشکام دونه دونه رو گونه هام ریخت
داد بلندی زد
شوگا: هرزه تویی و امسال تو ات خدا شاهده یبار دیگه اینجوری باهان حرف بزنی هرچی دیدی از چشم خدت دیدی گمشو از جلو چشمام
دستمو از تو دستش کشیدم بیرون و دویدم سمت طبقه بالا
خدم و پرت کردم تو اتاق جفتی اتاق شوگا و درم پشت سرم بستم
خدم و انداختم رو تخت و شروع کردم زار زدن.....
شرط
۲۵لایک
من ازت متنفر نیستم
اون تمام بدهی های منو داد اوکی ولی دیگه وقتشه که از زندگیش بیام بیرون
درحالی ناخونام و میجویدم جمله هایی ک قرار بود بهش بگم و هی با
خودم تمرین میکردم
یدفه با قدای چرخیدن کیلید توی در سریع از اتاق زدم بیرون و از پله ها دویدم پایین
کت و کیفشو طبق معمول پرت کرد رو مبل نیم نگاهی بهم کرد و خدشو پرت کرد رو مبل و آرنجش و گذاشت رو پیشونیش
تفس عمیقی کشیدم و رفتم و دیقا روبرو مبلی که روش دراز کشیده بود وایسادم
بی صدا مونده بودم که با صداش به خدم امدم
شوگا: چی میخای؟
لبای خشکم و با زبونم خیس کردم و نفسمو با صدا فوت کردم بیرون
-من طلاق میخام
شوگا: عاها... حالا گمشو میخوام بخوابم
-اوکی.. پس میرم که وسایلم و جمع کنم.. پشتمو بهش کردم که بازوم و گرفت
اخمی کردم
-ولم کن
شوگا: میخای کدوم گوری بری ات؟
-بالاخره ی گوری پیدا میشه که تن لشمو توش جا کنم
شوگا: یادت رفته تو بهم مدیونی
-نه یادم نرفته دستتم درد نکنه ولی اینجا دیگه جای من نیست.. خش ندارم با آدم هرزه ای مثل تو زیر یه سقف باشم
یدفه بلند و زل زد تو چشمام از صگی که تو چشماش بود مثل چی میترسیدم چون خاطره خوبی ازش نداشتم
دستمو محکم فشار داد که آخی گفتم
یدفه سیلی خیلی محکمی به گونم زد که صورتم کج شد
لبم لرزید و اشکام دونه دونه رو گونه هام ریخت
داد بلندی زد
شوگا: هرزه تویی و امسال تو ات خدا شاهده یبار دیگه اینجوری باهان حرف بزنی هرچی دیدی از چشم خدت دیدی گمشو از جلو چشمام
دستمو از تو دستش کشیدم بیرون و دویدم سمت طبقه بالا
خدم و پرت کردم تو اتاق جفتی اتاق شوگا و درم پشت سرم بستم
خدم و انداختم رو تخت و شروع کردم زار زدن.....
شرط
۲۵لایک
۶.۳k
۱۷ تیر ۱۴۰۲