پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت:
پادشاهی در زمستان به نگهبان گفت:
سردت نیست؟ گفت: عادت دارم
گفت: میگویم برات لباس گرم بیاورند
.
.
.
و فراموش کرد
صبح جنازه نگهبان را دیدند که روی دیوار .نوشته بود: به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت مرا از پای در آورد ...!
مواظب وعدهایمان باشیم
سردت نیست؟ گفت: عادت دارم
گفت: میگویم برات لباس گرم بیاورند
.
.
.
و فراموش کرد
صبح جنازه نگهبان را دیدند که روی دیوار .نوشته بود: به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت مرا از پای در آورد ...!
مواظب وعدهایمان باشیم
۲.۰k
۱۹ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.