انیمه
#انیمه
#جوجوتسو_کایسن
#گوجو
#سناریو
#سناریو_با_گوجو
تو اتاقت نشسته بودی که به طرز عجیبی در باز شد از جات پریدی برس از دستت افتاد .
تو:گوجوو!؟
گوجو:یو ا/ت
تو:چیزی شده!؟
اروم اومد رو تختت نشست .
تو:بهتر نبست یه در بزنی بعد وارد شی. شاید ...
گوجو با چشمای خسته خماری که داشت بهت نگاه کرد گفت: شاید....؟
تو سرتو برگردوندی گفتی: هیچی ولش هیچی که از پشت بغلت کرد.
ضربان قلبت بالا رفته بود . با یه خنده گفتی.:نانی داری چیکار میکنی :؟
گوجو: اون کاریو که دلم بخاد...
پ.ن: الان سعی کن خودت هنتای فکر کنی:)
اومدی که از زیر دستش در بری که ...
گوجو انداختت رو تخت گفت: الان میام..
تو:نااااااانییییی؟(چییییییی؟)
که به سمت کلید برق رفت و گفتی: عامده ای برای عملیات کبری 11.
تو سر درگم بودی و کارای گوجو گیجت میکرد که برق خاموش شد .
تو:گوجوو میخای چیکار کنی؟
گوجو:میخام بت بدم:/
تو: چیووو؟
که برق روشن شد و یه عالمه کادو رو تخت بود .
گوجو با لبخند همیشگیش گفت: کادو تفلدت ا/ت
نویسنده: یوهاهاها:)چی فک کردی واقعا؟😂😞
#جوجوتسو_کایسن
#گوجو
#سناریو
#سناریو_با_گوجو
تو اتاقت نشسته بودی که به طرز عجیبی در باز شد از جات پریدی برس از دستت افتاد .
تو:گوجوو!؟
گوجو:یو ا/ت
تو:چیزی شده!؟
اروم اومد رو تختت نشست .
تو:بهتر نبست یه در بزنی بعد وارد شی. شاید ...
گوجو با چشمای خسته خماری که داشت بهت نگاه کرد گفت: شاید....؟
تو سرتو برگردوندی گفتی: هیچی ولش هیچی که از پشت بغلت کرد.
ضربان قلبت بالا رفته بود . با یه خنده گفتی.:نانی داری چیکار میکنی :؟
گوجو: اون کاریو که دلم بخاد...
پ.ن: الان سعی کن خودت هنتای فکر کنی:)
اومدی که از زیر دستش در بری که ...
گوجو انداختت رو تخت گفت: الان میام..
تو:نااااااانییییی؟(چییییییی؟)
که به سمت کلید برق رفت و گفتی: عامده ای برای عملیات کبری 11.
تو سر درگم بودی و کارای گوجو گیجت میکرد که برق خاموش شد .
تو:گوجوو میخای چیکار کنی؟
گوجو:میخام بت بدم:/
تو: چیووو؟
که برق روشن شد و یه عالمه کادو رو تخت بود .
گوجو با لبخند همیشگیش گفت: کادو تفلدت ا/ت
نویسنده: یوهاهاها:)چی فک کردی واقعا؟😂😞
۷.۱k
۱۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.