پارت هفتم 🍫
شقایق: اولن هله هوله نمیگیرم کلوچه میگیرم😍🍘بعدشم نترس دخترت رو دستت نمیمونه همین الانشم کلی پسرا عاشقمن بهم تیکه میندازن میگن خوشگله😑😌
مامانش: خب دیگه بیشور نشو بسه😐😠اونا عاشقت نیستن بعدشم اونا یه مشت هرزه ی علاف هستن ادم حسابی نیستن😒
شقایق: وای مامان من دیرم شد حوصله ی کل کل باهات ندارم خداحافظ🖐️
مامانش: به سلامت، فقط ظهر قبله ناهار بیای خونه
شقایق: باشه چشم مامانی جوون🤣
مامانش: درد کووفت بیشووور خودتو لووس نکن😐
...
...
شقایق درو باز کرد که یهووو نازنین با کتاب علوم محکم زد تو سرش😑😂🥴🤕📙
آخخخ سرم بیشوور😭🥺
نازنین: حقته !😆😁 دیه کتابو فرو کردم تو مخت همشو یاد میگیری😆😆🤣
شقایق: وای مَلاجم ترکوندی مخمو عنتر خانوم هرچی دیشب خوندیم یادم رفت پرید همش😥😭🤕🤷🏻♀️😒
نازنین: بیا بریم ازینور خنگول باس بریم دنبال مریم اول😂😆😐مثه اینکه واقعن پرید مخت😑
شقایق: اره بدجور زدی تو سرم بیشور تلافی میکنم😢واای بدوو بریم دنبال مریم که بهم زنگ زده بود منتظره🏃🏼♀️
نازنین: واای نه خره من بودم زنگیدم بهت!
شقایق: تو زنگ زدی!؟ ولی مامانم گفت که مریم زنگ زده
نازنین: خب اره الکی به مامانت گفتم که مریمم😁😆که بذاره بیای بریم بیرون🖐️😐😉
شقایق: اها عجب پ تو بودی😉😁دیدم مامانم به صدات شک کرده بود پ تو بودی دیوث😆😂
نازنین: اره من بودم اصلنم شک نکرد گوز نخور✌️😂😁دیشب میخواستم برم دشویی میترسیدم😢دوباره یاده اون خوابام افتادم
شقایق: بیخیالش نازنین جون اون خوابا دیگه تموم شد😉✌️بهش فکر نکن
نازنین: دیشب حس میکردم یکی پشته سرمه همش رومو که میچرخوندم هیشکی نبود☹️😣شقا خودت که میدونی منو دوازده جلسه بردن پیشه روانپزشک تا دوباره حالم خوب شد😟
شقایق: رسیدیم دیه هیچی نگو نمیخوام مریمم یادش بیاد دیشب من باهاش اومدم تا جای خونه شون میترسید تنهایی بره طفلی🤷🏻♀️😐بیا بحثو عوض کنیم،علوم تا کوجا خوندی؟
نازنین زنگ آیفون خونه مریمو زد📲🏠🔉
نازنین: دیشب اون پنج صفحه فصل قبلو خوندم که مونده بود و این فصلم ده صفحشو خوندم کامل تا صفحه ی۵۲ همشو حفظم😉🖐️😂🥳شما امتحان دارین اما من همشو حفظم😂🤣میگم شقا جون بیام جات امتحان بدم بیست میشیااا
شقایق: اتقد مزه نپرون عنتر😐😂دوباره زنگ بزن هووف این مریم همیشه خوابه
نازنین: اره مریم همیشه خوابه جاش توی رخته خوابه😝😂خودش که خوابه هیچ خونوادشم مثه خودش تنبلن تا لنگ ظهر میخوابن😑😂
شقایق: اره انگار کوآلان همه شون خوابن🤣🤣😂
نازنین: ارههه😐🤣🤣😝
مریم درو وا میکنه🚪🏡
بیشووورااا چی میگفتین پشته سره من😐😒😂خونواده ی خودتون کوآلان😶😂😠
#مهناز_علاف
#رمان
#رمان_شوکلات_سیاهه_قهوه_ای 🍫
#قاصدک_بهاری
مامانش: خب دیگه بیشور نشو بسه😐😠اونا عاشقت نیستن بعدشم اونا یه مشت هرزه ی علاف هستن ادم حسابی نیستن😒
شقایق: وای مامان من دیرم شد حوصله ی کل کل باهات ندارم خداحافظ🖐️
مامانش: به سلامت، فقط ظهر قبله ناهار بیای خونه
شقایق: باشه چشم مامانی جوون🤣
مامانش: درد کووفت بیشووور خودتو لووس نکن😐
...
...
شقایق درو باز کرد که یهووو نازنین با کتاب علوم محکم زد تو سرش😑😂🥴🤕📙
آخخخ سرم بیشوور😭🥺
نازنین: حقته !😆😁 دیه کتابو فرو کردم تو مخت همشو یاد میگیری😆😆🤣
شقایق: وای مَلاجم ترکوندی مخمو عنتر خانوم هرچی دیشب خوندیم یادم رفت پرید همش😥😭🤕🤷🏻♀️😒
نازنین: بیا بریم ازینور خنگول باس بریم دنبال مریم اول😂😆😐مثه اینکه واقعن پرید مخت😑
شقایق: اره بدجور زدی تو سرم بیشور تلافی میکنم😢واای بدوو بریم دنبال مریم که بهم زنگ زده بود منتظره🏃🏼♀️
نازنین: واای نه خره من بودم زنگیدم بهت!
شقایق: تو زنگ زدی!؟ ولی مامانم گفت که مریم زنگ زده
نازنین: خب اره الکی به مامانت گفتم که مریمم😁😆که بذاره بیای بریم بیرون🖐️😐😉
شقایق: اها عجب پ تو بودی😉😁دیدم مامانم به صدات شک کرده بود پ تو بودی دیوث😆😂
نازنین: اره من بودم اصلنم شک نکرد گوز نخور✌️😂😁دیشب میخواستم برم دشویی میترسیدم😢دوباره یاده اون خوابام افتادم
شقایق: بیخیالش نازنین جون اون خوابا دیگه تموم شد😉✌️بهش فکر نکن
نازنین: دیشب حس میکردم یکی پشته سرمه همش رومو که میچرخوندم هیشکی نبود☹️😣شقا خودت که میدونی منو دوازده جلسه بردن پیشه روانپزشک تا دوباره حالم خوب شد😟
شقایق: رسیدیم دیه هیچی نگو نمیخوام مریمم یادش بیاد دیشب من باهاش اومدم تا جای خونه شون میترسید تنهایی بره طفلی🤷🏻♀️😐بیا بحثو عوض کنیم،علوم تا کوجا خوندی؟
نازنین زنگ آیفون خونه مریمو زد📲🏠🔉
نازنین: دیشب اون پنج صفحه فصل قبلو خوندم که مونده بود و این فصلم ده صفحشو خوندم کامل تا صفحه ی۵۲ همشو حفظم😉🖐️😂🥳شما امتحان دارین اما من همشو حفظم😂🤣میگم شقا جون بیام جات امتحان بدم بیست میشیااا
شقایق: اتقد مزه نپرون عنتر😐😂دوباره زنگ بزن هووف این مریم همیشه خوابه
نازنین: اره مریم همیشه خوابه جاش توی رخته خوابه😝😂خودش که خوابه هیچ خونوادشم مثه خودش تنبلن تا لنگ ظهر میخوابن😑😂
شقایق: اره انگار کوآلان همه شون خوابن🤣🤣😂
نازنین: ارههه😐🤣🤣😝
مریم درو وا میکنه🚪🏡
بیشووورااا چی میگفتین پشته سره من😐😒😂خونواده ی خودتون کوآلان😶😂😠
#مهناز_علاف
#رمان
#رمان_شوکلات_سیاهه_قهوه_ای 🍫
#قاصدک_بهاری
۲.۹k
۳۱ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.