حالم بد است مثل زمانی که نیستی

حالم بد است مثل زمانی که نیستی
دردا که تو همیشه همانی که نیستی

وقتی که مانده ای نگرانی که مانده ای
وقتی که نیستی نگرانی که نیستی

عاشق که می شوی نگران خودت نباش
عشق آنچه هستی است نه آنی که نیستی

با عشق هر کجا بروی حیّ و حاضری
در بند این خیال نمانی که نیستی

تا چند من غزل بنویسم که هستی و 
تو با دلی گرفته بخوانی که نیستی

من بی تو در غریب ترین شهر عالمم
بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟

#غلامرضا_طریقی
#شعر #عاشقانه #غمگین #نوشته #عکس_نوشته
دیدگاه ها (۰)

هزارم درد می‌باشد که می‌گویم نهان دارم لبم با هم نمی‌آید چو ...

گمانم عاشقی هم مثل من خون جگر خوردهتو سنگی را رها کردی که بر...

تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کندر جهان گریاندن آسانست اشکی ...

تا به کی ای شکر چو تن بی‌دل و جان فغان کنمچند ز برگ ریز غم ز...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط