تا به کی ای شکر چو تن بیدل و جان فغان کنم

تا به کی ای شکر چو تن بی‌دل و جان فغان کنم
چند ز برگ ریز غم زرد شوم خزان کنم
از غم و اندهان من سوخت درون جان من
جمله فروغ آتشین تا به کیش نهان کنم
چند ز دوست دشمنی جان شکنی و تن زنی
چند من شکسته دل نوحه تن به جان کنم
مؤمن عشقم ای صنم نعره عشق می زنم
همچو اسیرکان ز غم تا به کی الامان کنم
چونک خیال تو سحر سوی من آید ای قمر
چون گذرد ز موج خون خاصه که خون فشان کنم
سنگ شد آب از غمم آه نه سنگ و آهنم
کآتش روید از تنم چونک حدیث آن کنم
ای تبریز شمس دین با تو قرین و چون قرین
دور قمر اگر هله با تو یکی قران کنم

#مولانا♥️ #شعر #غمگین #عاشقانه
دیدگاه ها (۰)

تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کندر جهان گریاندن آسانست اشکی ...

حالم بد است مثل زمانی که نیستیدردا که تو همیشه همانی که نیست...

هرگز نخواستم که تورو با کسی قسمت بکنمیا از تو حتی با خودم یه...

دنیا مقابل چشمم بی رنگ می شودوقتی که دلم برای تو تنگ می شودا...

آتش دل استاد علی اصغر شاه زیدی

...جانا ز فراق تو این محنت جان تا کیدل در غم عشق تو رسوای جه...

بیـــــمار توام ، روی توام درمـانستجان داروی عاشـــقان رخ جا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط