در زمان حمله مغولان به ایران سلطان جلال الدین خوارزمشاهی
در زمان حمله مغولان به ایران سلطان جلال الدین خوارزمشاهی در برابر مغولان وحشی قد برافراشت و چندین جنگ بین سلطان جلال الدین و مغولان در گرفت. پس از جنگ پروان که با شکست سنگین مغولان پایان یافته بود ، چنگیز خان مغول خود وارد جنگ شد ، در گذرگاهی بنام نیلاب در رود سند دو سپاه به هم رسیدند چنگیز گذرگاه را بست ، سلطان از یک سو رودخانه ای خروشان و ژرف و از سویی دیگر دشتی پهناور پر از مغولان وحشی را پیش روی خود می دید. با این وجود امید خود را از دست نداد و وارد کارزار شد بطوری که کاتب سلطان ، جنگ را چنین توصیف کرده است : (مردانه با اندک سپاه در برابر چنگیز ایستاد و حمله برد وآن جمع را به هر سوی بتاخت ، چنگیز روی شکست بدید پشت نموده بگریخت…) در ابتدا پیروزی با سلطان بود اما ده هزار نفر از افراد زبده لشکر مغول بنام بهادر که کمین کرده بودند حمله کردند و چیدمان سپاه ایران را برهم زدند و سپاه سلطان یکپارچگی خود را از دست داد گروهی کشته شدند و گروهی خود را به آب زدند و فرو رفتند جنگ هر دم سخت تر می شد. مادر ، همسر و کنیزان سلطان از او خواستند تا آنها را به آب بیندازد تا به دست مغولان نیفتند و سلطان ناچار چنین کرد
شبی آمد که میبایدفداکرد
به راه مملکت فرزند و زن را
به پیش دشمنان ایستادوجنگید
رهاند از بند اهریمن وطن را
پس از آن ، سلطان ، مرگ در دل امواج خروشان سند را بر ننگ سرافکنده ایستادن در برابر چنگیز به جان خرید و سوار بر اسب و شجاعانه بی هراس از مرگ خود را در میان امواج سهمگین سند انداخت وتوانست پیروزمندانه خود را از چنگال مرگ بیرون بکشد. حمداله مستوفی می گوید : (سلطان جلال الدین با هفتصد مرد ، بی کشتی از آب سند گذر کرد) چنگیز وقتی این صحنه را دید رو به پسران کرده گفت : (از پدر ، چنین پسر باید…)
همچنین چنگیز درباره سلطان جلال الدین گفته بود : اگر من صد مرد جنگی چون او داشتم جهان را می گرفتم…
نامش پاینده و یادش گرامی باد
شبی آمد که میبایدفداکرد
به راه مملکت فرزند و زن را
به پیش دشمنان ایستادوجنگید
رهاند از بند اهریمن وطن را
پس از آن ، سلطان ، مرگ در دل امواج خروشان سند را بر ننگ سرافکنده ایستادن در برابر چنگیز به جان خرید و سوار بر اسب و شجاعانه بی هراس از مرگ خود را در میان امواج سهمگین سند انداخت وتوانست پیروزمندانه خود را از چنگال مرگ بیرون بکشد. حمداله مستوفی می گوید : (سلطان جلال الدین با هفتصد مرد ، بی کشتی از آب سند گذر کرد) چنگیز وقتی این صحنه را دید رو به پسران کرده گفت : (از پدر ، چنین پسر باید…)
همچنین چنگیز درباره سلطان جلال الدین گفته بود : اگر من صد مرد جنگی چون او داشتم جهان را می گرفتم…
نامش پاینده و یادش گرامی باد
۲.۵k
۰۶ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.