غزل
صدایِ گریه یِ تلخم دمادم های صبح انگار
میانِ خانه ای پُر شد که اهلش می شود بیدار
به دنیا آمدم اما به من دنیا نیامد چون
تمامِ هق هقم هر شب مکرر می شود تکرار
ندارد عرض تبریکی برای آن که غم دارد
تولد هایِ پُر دل واپسی دلشوره و آزار
پس از هر زاد روزی می شود هی پخته تر آدم
درونِ آتشِ این زندگانی با غمش هر بار
کنارش می شود کم یک به یک خیلِ رفیقانش
که روزِ مرگ تنها و ندارد لحظه ای غمخوار
#سهراب_عرب_زاده
۱۴۰۰/۰۶/۱۱
سالروز،زاد روزم
#سهراب_عرب_زاده
#سهراب_عربزاده
#sohrabarabzadeh
#sohrab_arabzadeh
#سهراب_سرگشته
میانِ خانه ای پُر شد که اهلش می شود بیدار
به دنیا آمدم اما به من دنیا نیامد چون
تمامِ هق هقم هر شب مکرر می شود تکرار
ندارد عرض تبریکی برای آن که غم دارد
تولد هایِ پُر دل واپسی دلشوره و آزار
پس از هر زاد روزی می شود هی پخته تر آدم
درونِ آتشِ این زندگانی با غمش هر بار
کنارش می شود کم یک به یک خیلِ رفیقانش
که روزِ مرگ تنها و ندارد لحظه ای غمخوار
#سهراب_عرب_زاده
۱۴۰۰/۰۶/۱۱
سالروز،زاد روزم
#سهراب_عرب_زاده
#سهراب_عربزاده
#sohrabarabzadeh
#sohrab_arabzadeh
#سهراب_سرگشته
۱.۲k
۱۰ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.