ای نفس صبحدم گر نهی آنجا قدم

ای نفس صبحدم گر نهی آنجا قدم
خسته دلم رابجو،
در شِکنِ موی دوست

جان بِفِشانم زِشوق،در ره بادصبا
گر برساند به ما،
صبح دمی بوی دوست

#امیرخسرودهلوی
دیدگاه ها (۲)

از عارفی پرسیدند : چرا اینقدر ذکر صلوات در منابع دینی ما تأک...

یکی چند گردو به بهلول داد و گفت:بشکن بخور و دعایم کن.بهلول ب...

صبحتان بخیـرامروزتان به زیبایی نسیم روح نوازو به درخشش آفتاب...

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ...ﺑﺮﺍﻱ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺧﺴﺘﻪ ﻗﺪﺭﻱ ﻋﺸﻖ،ﺑﺮﺍﻱ ﮔﺎﻣﻬﺎﻱ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺗ...

دوست داشتنت وظیفه‌ ام که نبود ، فریضه‌ ام بود ؛ به جا آوردمش...

اندوه تو شد وارد کاشانه‌ام امشبمهمان عزیز آمده در خانه‌ام ام...

#عاشقانه_های_من#عاشقانه_ای_غمگین#دکلمه #دکلمه_های_زیبا#زیبا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط