اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۹۹
[ویو ملودی]
دخترش با جیغ جیغ رفت...خود عوضیش هم با عصبانیت بهم نگاه می کرد...... دیگه چیزی
برای از دست دادن ندارم... پس بهتره همه چیز فاش کنم
جانگ: این چند روز بدون آب غذا نگه دارید تا بمیره...
رفت..اون مرد چرا اینقدر آشنا می زد........اومد روبه روم که یادم اومد آدم ته مو بود.. نکنه
ته مو کمک این احمقا است
رفت و از ته انبار صندلی روی زمین کشید که صدای بدی تولید می کرد و آورد گذشت روبروم
نشست...بهم نگاه می کرد..از درد داشتم میمردم ....چند مین بعد بلند شد رفت
................۲ روز بعد............
نفسم بند اومده بود...لبم خشک شده بود..با سوزش که تو گلوم بود داشتم می مردم..هر نفسم
برابر بود درد عمیقی تو قفسه سینه هام... چشمام می سوخت
[ویو آرتور]
دارم دیوونه میشم..اگه پیداش نکنم چی ؟ .....میکشم کسی که دست به دختری که ماله کنه
زده باشه ..هر جا رو که فکر می کردم..رفتم و نگاه کردم ...این ته مو و پارک هم هیچ کاری تا
الان نتونستن کنن ..سه روز شده...غذا خورده ؟ حالش خوبه ؟ خوب استراحت کرده ؟ .......
بادیگارد با شتاب وارد شد.. نفس نفس می زد
یونگ : ردش زدیم ارباب...
آرتور: لوکیشن بفرست زود
به سمت ماشین رفتم..سوار ماشین شدم و راه افتادم..... لوکیشن یک انباری متروکه نشون می
داد ...
گندش بزنن...راه این ساختمون خیلی دوره...
پارت ۹۹
[ویو ملودی]
دخترش با جیغ جیغ رفت...خود عوضیش هم با عصبانیت بهم نگاه می کرد...... دیگه چیزی
برای از دست دادن ندارم... پس بهتره همه چیز فاش کنم
جانگ: این چند روز بدون آب غذا نگه دارید تا بمیره...
رفت..اون مرد چرا اینقدر آشنا می زد........اومد روبه روم که یادم اومد آدم ته مو بود.. نکنه
ته مو کمک این احمقا است
رفت و از ته انبار صندلی روی زمین کشید که صدای بدی تولید می کرد و آورد گذشت روبروم
نشست...بهم نگاه می کرد..از درد داشتم میمردم ....چند مین بعد بلند شد رفت
................۲ روز بعد............
نفسم بند اومده بود...لبم خشک شده بود..با سوزش که تو گلوم بود داشتم می مردم..هر نفسم
برابر بود درد عمیقی تو قفسه سینه هام... چشمام می سوخت
[ویو آرتور]
دارم دیوونه میشم..اگه پیداش نکنم چی ؟ .....میکشم کسی که دست به دختری که ماله کنه
زده باشه ..هر جا رو که فکر می کردم..رفتم و نگاه کردم ...این ته مو و پارک هم هیچ کاری تا
الان نتونستن کنن ..سه روز شده...غذا خورده ؟ حالش خوبه ؟ خوب استراحت کرده ؟ .......
بادیگارد با شتاب وارد شد.. نفس نفس می زد
یونگ : ردش زدیم ارباب...
آرتور: لوکیشن بفرست زود
به سمت ماشین رفتم..سوار ماشین شدم و راه افتادم..... لوکیشن یک انباری متروکه نشون می
داد ...
گندش بزنن...راه این ساختمون خیلی دوره...
- ۱۱.۰k
- ۲۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط