پارت 65
پارت 65
(هلیا)
خونه ی نفس اینا نشسته بودم و منتظر ترنم . دختره وقت
نشناس همیشه دیر میاد . نفس اومد کنار بشینه که زنگ رو
زدن . رفت و در رو باز کرد .
ترنم اومد داخل و نشست کنارم و نفس هم رفت شربت بیاره
من : یعنی برای چی گفته بیایم اینجا
ترنم : نمیدونم . گفت به خبره
چند لحظه بعد نفس با سینی شربت اومد کنارمون نشست .
من : خب بگو
نفس : چیو
من : همون چیزی رو که به خاطرش ما رو کشوندی اینجا
نفس : وا مگه بده گفتم بیاین خونه مون
ترنم : آخه تو گفتی یه خبر میخوای بدی
یهو نفس نیشش باز شد و گفت : یه کوچولو صبر کنید تا بیام
رفت توی اتاقشون و بعد اومد .
من : بگو دیگه
یهو دیدم یه کاغذ گرفت سمتم و با صدای بچه گونه گفت :
خاله اینو باز کن ببین توش چیه .
کاغذ رو با شک ازش گرفتم . با ترنم درش رو باز کردیم
ننننننننننننننننننههههههههههههههههههههههههههههه
این دیگه چیههههههههههههههه ؟؟
من : نفس شوخی که نمیکنی ؟؟
نفس : نه بابا شوخیم کجا بود .
داشتم از ذوق میمردم. در پاکت رو که باز کردم عکس فنچول
خاله که توی شکم مامانش بود و دیدم .
فورا با ترنم دویدیم و بغلش کردیم . هر سه بالا و پایین
میپریدیم .
ترنم : به رادوین گفتی ؟؟
نفس : نه . به شما دو تا گفتم بیاین که یه نظر بدین ببینم
چه جوری بهش بگم
(هلیا)
خونه ی نفس اینا نشسته بودم و منتظر ترنم . دختره وقت
نشناس همیشه دیر میاد . نفس اومد کنار بشینه که زنگ رو
زدن . رفت و در رو باز کرد .
ترنم اومد داخل و نشست کنارم و نفس هم رفت شربت بیاره
من : یعنی برای چی گفته بیایم اینجا
ترنم : نمیدونم . گفت به خبره
چند لحظه بعد نفس با سینی شربت اومد کنارمون نشست .
من : خب بگو
نفس : چیو
من : همون چیزی رو که به خاطرش ما رو کشوندی اینجا
نفس : وا مگه بده گفتم بیاین خونه مون
ترنم : آخه تو گفتی یه خبر میخوای بدی
یهو نفس نیشش باز شد و گفت : یه کوچولو صبر کنید تا بیام
رفت توی اتاقشون و بعد اومد .
من : بگو دیگه
یهو دیدم یه کاغذ گرفت سمتم و با صدای بچه گونه گفت :
خاله اینو باز کن ببین توش چیه .
کاغذ رو با شک ازش گرفتم . با ترنم درش رو باز کردیم
ننننننننننننننننننههههههههههههههههههههههههههههه
این دیگه چیههههههههههههههه ؟؟
من : نفس شوخی که نمیکنی ؟؟
نفس : نه بابا شوخیم کجا بود .
داشتم از ذوق میمردم. در پاکت رو که باز کردم عکس فنچول
خاله که توی شکم مامانش بود و دیدم .
فورا با ترنم دویدیم و بغلش کردیم . هر سه بالا و پایین
میپریدیم .
ترنم : به رادوین گفتی ؟؟
نفس : نه . به شما دو تا گفتم بیاین که یه نظر بدین ببینم
چه جوری بهش بگم
۵.۳k
۲۴ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.