من عاشقش شدم

من عاشقش شدم ⁷
اسمش دایون هست راستش پسر خوبی بود و طی دوستی من بهش حس پیدا کردم
×: دایون دایون(دست تکون دادن)
دایون: سلام سوجون خیلی وقته ندیدمت دلم واست تنگ شده بود
×: واقعا
دایون: اوم هنوزم به آشپزی علاقه داری
×: اره اما داروساز شدم و از شغلم راضی ام
دایون: یادمه که تو همون دبیرستانم هیچکه دست پختت رو نداشت و به گرد پاشم نمی‌رسید
×: جدی
دایون:اوم جدی راستش من مدیر این کافه هستم الان واست یچیزی میارم
چند مین بعد
×: وای خدای من توهم عالی هستیا بزار بخورم وای خدای من عالی هستش
دایون: جدی سوجون
×: اوم بیا بغلم که دست پروده ی خودمی
دایون: اومدم(همدیگه رو بغل کردن)
دوست صمیمی دایون: دایون یه مشکل پیش اومده
دایون: اومدم الان میام
چی شده
دوست دایون: معلومه خیلی دوسش داریا که اینجوری میخندی
دایون: یعنی اینقدر ضایع هست ؟!
دوست دایون: اوم(خنده)
دیدگاه ها (۰)

من عاشقش شدم ⁸×: دایون همین الان فهمیدم مامان بابا از چین او...

من عاشقش شدم ⁹خب اینا رفتن داخل و یه نوشیدنی چند رنگ واسشون ...

من عاشقش شدم ⁶×: اوا سوجین اینجا چیکار میکنه ؟! سوجین+: سلام...

من عاشقش شدم⁶بیا پایینپایین تردوتا کامنت پارت قبل رو بذارین ...

تک پارتی از کوکی

رمان جیمین[ پارت ۷]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط