در من درختی بود از دوست داشتنت

در من درختی بود از دوست داشتنت
حوالی پاییز رفتی،
برگ ریزان شد ..
زمستان هم گذشت ..
تو را به جانِ من، که نه
اما
بهار را برگرد
بگذار شکوفه دهد درختِ تنهایی من..
...
دیدگاه ها (۶)

مادربزرگ میگفتآدمبوی غذایی را بشنفددلـش بخواهدو نداشته باشدش...

چیزی از تو در من جامانده... چیزی بزرگ شبیه یک مشت گره شده......

وقتی تصمیم به ترک چیزی گرفتی هرگز به آن بازنگرد..حالا چه بخو...

گفت :چی شد که دلکندی؟- همیشه فکر میکردم دلکندن وجود ندارهفکر...

پاییزاز چشمانم گذشتبر دلم بارید.برگ به برگ زرد شدماما تونیام...

خیال داشتنتمثل یک شب آرام و رویایی استکه ستاره ها در آن می ر...

طبیعت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط