وانشات از Suga
همه ی ادما اشتباه میکنن و حق دارن که اشتباه کنن،پس وقتی کسی اشتباه کرد دعواش نکنین چون تا وقتی اشتباه نکنید هیچ وقت چیزی رو یاد نمیگیرید .
یونگی هم اولش فکر میکرد،عاشق شدن اشتباه!ولی وقتیاون دختر رقاص رو روی صحنه دید کاملا نظرش عوض شد.
اون دختر به زیبایی با لباس باله روی صحنه میرقصید و لبخند زیباش قلب خوابیده یونگی رو بیدار کرد!.
تو لغت نامه ی یونگی عشق وجود نداشت ولی از وقتی اون دختر رو دیده بود عشق کامل ترین معنی رو تو لغت یونگی داشت.
لغت نامه ی یونگی با دیدن اون دختر از بین رفت و لغت نامه ی به نام عشق جایگزین شد که تمامش معنی عشق رو نشون میدادن.
یونگی دیگه براش هیچی مهم نبود جز اون دختر انگار چشماش فقط رو اون دختر زوم شده بود !.
بعد از چند روز بالاخره به پشت صحنه رفت و به اون دختر اعتراف کرد،البته اول درخواست شام خوردن و بعدش اعتراف.
ولی اون دختر با یه لبخند قبول کرد که مال اون بشه!یونگی خوشحال بود چون عشقش مثل سینمایی ها و سریال ها بد و ناراحت کننده نبود.
وقتی لبای اوندختر رو لمس کرد اولین بار کنار دریا،حس میکرد که در حال پرواز کردنه.
ولی بعدش بخاطر اون مرغابی مزخرف حسش از بین رفت،چون اون مرغابی احمق روی سرش خراب کاری کرد.
ا.ت بلند میخندید و یونگی مثل گربه ای که داخل اب افتاده بود بهش نگاه میکرد و بعدش بهش چشم خوره میرفت.
+وای خداااا.... .
یونگی در حال سشتن موهاش بود.
-امیدوارم همین اتفاق برات بیفته!.
ا.تبلند شد تاکمکش کنه ولی یونگی سرشو کج کرد و زمزمه کرد.
-اها...حسم خراب شد.
ا.تبازم خندید.سر یونگی رو گرفتو صورتشوجلو برد روی لبای یونگی زمزمه کرد.
+بیا یبار دیگه حسش کنیم!.
و لباشو روی لبای یونگی گذاشت،چشمای یونگ بسته شد و با اشتیاق لبای ا.ت رو مکید.
✓ #madi ~ #Suga ~ #Oneshot ~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
یونگی هم اولش فکر میکرد،عاشق شدن اشتباه!ولی وقتیاون دختر رقاص رو روی صحنه دید کاملا نظرش عوض شد.
اون دختر به زیبایی با لباس باله روی صحنه میرقصید و لبخند زیباش قلب خوابیده یونگی رو بیدار کرد!.
تو لغت نامه ی یونگی عشق وجود نداشت ولی از وقتی اون دختر رو دیده بود عشق کامل ترین معنی رو تو لغت یونگی داشت.
لغت نامه ی یونگی با دیدن اون دختر از بین رفت و لغت نامه ی به نام عشق جایگزین شد که تمامش معنی عشق رو نشون میدادن.
یونگی دیگه براش هیچی مهم نبود جز اون دختر انگار چشماش فقط رو اون دختر زوم شده بود !.
بعد از چند روز بالاخره به پشت صحنه رفت و به اون دختر اعتراف کرد،البته اول درخواست شام خوردن و بعدش اعتراف.
ولی اون دختر با یه لبخند قبول کرد که مال اون بشه!یونگی خوشحال بود چون عشقش مثل سینمایی ها و سریال ها بد و ناراحت کننده نبود.
وقتی لبای اوندختر رو لمس کرد اولین بار کنار دریا،حس میکرد که در حال پرواز کردنه.
ولی بعدش بخاطر اون مرغابی مزخرف حسش از بین رفت،چون اون مرغابی احمق روی سرش خراب کاری کرد.
ا.ت بلند میخندید و یونگی مثل گربه ای که داخل اب افتاده بود بهش نگاه میکرد و بعدش بهش چشم خوره میرفت.
+وای خداااا.... .
یونگی در حال سشتن موهاش بود.
-امیدوارم همین اتفاق برات بیفته!.
ا.تبلند شد تاکمکش کنه ولی یونگی سرشو کج کرد و زمزمه کرد.
-اها...حسم خراب شد.
ا.تبازم خندید.سر یونگی رو گرفتو صورتشوجلو برد روی لبای یونگی زمزمه کرد.
+بیا یبار دیگه حسش کنیم!.
و لباشو روی لبای یونگی گذاشت،چشمای یونگ بسته شد و با اشتیاق لبای ا.ت رو مکید.
✓ #madi ~ #Suga ~ #Oneshot ~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
۴۳.۶k
۱۸ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.