زیبا ترین رویا
زیبا ترین رویا
ـــــــــــــــــــــــــــــــ P10
خواستم بلند شم که از شدت درد افتادم پایین
میراندا: اییییییی
جونگ کوک: چی شد(هل شده بود)
میراندا: بدنم دردم میکنه نمیتونم وایسم
یه لحظه دیدم که جونگ کوک بهم پشت و سرشو برگردوند وقتی دوباره برگشت طرفم دیدم که چشماش پر از اشکه
جونگ کوک: ببخشید نمیخواستم اینقدر تنبیهت کنم
میراندا: عیبی نداره منم نباید جلوی اونهمه دختر بهت چک میزدم(چه احساسی چندشا😒)
بعدشم جونگ کوک اومد و بغلم کرد و برد با خودش بیرون از انبار وقتی بردم بیرون نور زیاد داخل عمارت چشممو میسوزوند برای همین نیمه باز میدیدم از پله ها رفتیم بالا کلی اتاق اونجا بود سمت یکی از اتاقایی که درش مشکی بود حرکت کرد و رفتیم داخلش خیلی قشنگ بود و تم کل اتاقم مشکی بود (عکس اتاق اسلاید دوم)
برد و منو رو تخت گذاشت و گفت: خیلی کثیفی باید بری حموم، روبدنتم کلی زخمه مامانتم معلوم بود که گیره سرت این بدنه کبودتو ببینه میکشتت
گفتم: اره با این وضعی که برام ساختی نه نمییتونم برم خونه
جونگ کوکم یه پوسخند زد و گفت: خیلی خب لباساتو درار
یه لحظه سکته کردم یهو ترسیدم و گفتم: چرا؟
جونگ کوک: چته بابا منحرف مگه نباید بری حموم
میراندا: اها راست میگی. خب خودم میتونم
جونگ کوک: هر جور راحتی
بعدشم پاشد و اومند رو تخت دراز کشید و دستشو گذاشت رو چشماش
منم ارون اروم پاشدم و رفتم طرف حموم برقو روشن کردم و رفتم تو درو بستم اروم اروم لباسامو در اوردم و اب وان رو وا کردم خواستم برم توش بشینم که یهو پام سر خورد و محکم افتادم پایین و داد زدم
میراندا: ایییییییییییی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنون میشم حمایت کنید❤️😘🥹
پارت بعدی رو امروز میذارم 😁👍
ـــــــــــــــــــــــــــــــ P10
خواستم بلند شم که از شدت درد افتادم پایین
میراندا: اییییییی
جونگ کوک: چی شد(هل شده بود)
میراندا: بدنم دردم میکنه نمیتونم وایسم
یه لحظه دیدم که جونگ کوک بهم پشت و سرشو برگردوند وقتی دوباره برگشت طرفم دیدم که چشماش پر از اشکه
جونگ کوک: ببخشید نمیخواستم اینقدر تنبیهت کنم
میراندا: عیبی نداره منم نباید جلوی اونهمه دختر بهت چک میزدم(چه احساسی چندشا😒)
بعدشم جونگ کوک اومد و بغلم کرد و برد با خودش بیرون از انبار وقتی بردم بیرون نور زیاد داخل عمارت چشممو میسوزوند برای همین نیمه باز میدیدم از پله ها رفتیم بالا کلی اتاق اونجا بود سمت یکی از اتاقایی که درش مشکی بود حرکت کرد و رفتیم داخلش خیلی قشنگ بود و تم کل اتاقم مشکی بود (عکس اتاق اسلاید دوم)
برد و منو رو تخت گذاشت و گفت: خیلی کثیفی باید بری حموم، روبدنتم کلی زخمه مامانتم معلوم بود که گیره سرت این بدنه کبودتو ببینه میکشتت
گفتم: اره با این وضعی که برام ساختی نه نمییتونم برم خونه
جونگ کوکم یه پوسخند زد و گفت: خیلی خب لباساتو درار
یه لحظه سکته کردم یهو ترسیدم و گفتم: چرا؟
جونگ کوک: چته بابا منحرف مگه نباید بری حموم
میراندا: اها راست میگی. خب خودم میتونم
جونگ کوک: هر جور راحتی
بعدشم پاشد و اومند رو تخت دراز کشید و دستشو گذاشت رو چشماش
منم ارون اروم پاشدم و رفتم طرف حموم برقو روشن کردم و رفتم تو درو بستم اروم اروم لباسامو در اوردم و اب وان رو وا کردم خواستم برم توش بشینم که یهو پام سر خورد و محکم افتادم پایین و داد زدم
میراندا: ایییییییییییی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنون میشم حمایت کنید❤️😘🥹
پارت بعدی رو امروز میذارم 😁👍
۵.۲k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.