لب خشک و دل تنگ

لب خشک و دل تنگ
مرا یاداور رودی است
که جان داده
در این شهر

#امیرعلی_قربانی
دیدگاه ها (۷)

میدانی بر نمیگرددباز هم دوستش داریواین طولانی ترینخودکشی است...

نه هر اخم از قهر استو نه هر خنده از شوقمن به غمگینیـ این حال...

به سرگردانی ان کبوتر کوچک کهجشنی امدنور اوردگم کرد راه خانه ...

در اسمان سرگردان بود کبوتر دلگویا در شهرنور پاشیدند #امیرعلی...

و روزی که تو چشمانت رابروی من می‌بستیمرا در پشت پلکهایت دفن ...

🌱🍒چارۀ این دل صد پاره نکردی، رفتیجان من، جان مرا چاره نکردی،...

سید عرشی شعر عاشقانه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط