در اسمان

در اسمان
سرگردان بود
کبوتر دل
گویا در شهر
نور پاشیدند

#امیرعلی_قربانی
دیدگاه ها (۷)

به سرگردانی ان کبوتر کوچک کهجشنی امدنور اوردگم کرد راه خانه ...

لب خشک و دل تنگمرا یاداور رودی استکه جان دادهدر این شهر #امی...

امشب این شهر نور بیشترـ داردنکند گم کند راه خانه راکبوتر کوچ...

نور پاشیدندشهر را اذین بستنددرب خانه ها را باز گذاشتندکبوتر ...

سم

مهربانی‌ات نور می‌پاشدبه دل خسته‌ی من..

🌿✨ بخش چهل‌وهفتم — روشن شدن نور دل ✨🌿💛 نور دل، چیزی نیست که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط