شاید همین شب ها

شاید همین شب ها

همین شب ها که او

آغوش تو را

غضب کرده

همین شب ها

که گوشه ی چشمانم را

قطره قطره حرف نگفته

خیس می کند

شاید همین شب ها

که تنهایی هایم

موهایم را نوازش می کند

شاید همین شب ها

یک بار دیگر

خوابت

نفس هایم را

به شماره بیندازد

شاید باز لب هایم را

به باد دهی

شاید باز

دستانت میان موهای خیسم

گره بخورد

شاید باز

بمیرم در آغوشت

آخ این باران لعنتی

حال مرا

خوب می فهمد ...


#ارغوان_جهانگیری
دیدگاه ها (۳)

عیدتون مبارک ❤شبتون هم آروم ❤

دلمبه همین غروب های جمعهخوش استکه می گیردتا خیالم تخت شودهنو...

بعد از رفتنتبرف هم دیگر نباریدترسیدردپاهایت را بگیرم و به تو...

قدم هایم رامحکم تر برمی دارمامروز یک روز دیگربی تو نفس کشیده...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط