برای توصیف بسیاری از موقعیتها در زبان فارسی کلمه یا عبار

برای توصیف بسیاری از موقعیت‌ها در زبان فارسی کلمه یا عبارتی اختراع نشده یا ذهن من یاری نمی‌کند. مثلا آن حسی که در به یاد آوردن گذشته وجود دارد، جوری که تصویر یک مکان یا گوشه‌ای بی هوا می‌آید توی سرت و یک خروار خاطرات پرت و پلا اما کاملا نزدیک و واضح ظاهر می‌شوند و دلت هری پایین می‌ریزد... همان حسی که هم‌زمان قلبت را گرم می‌کند و چشمانت را خیس...آن بی تابی و سرخوشی توامان... آرزو برای فقط یک لحظه بازگشت و تکرار شدن...واقعا آن حس چه نام دارد؟ دلتنگی؟ نه. نوستالژی زده شدن؟ نه... تعلق خاطر؟ نه نه... شاید اصلا قرار نبوده در مورد بعضی چیزها حرف زد. اجداد ما هم که سلطان عزلت نشینی و خیره شدن به افق بوده‌اند و البته که خیلی مسائل نیاز به گفتن نداشته. این شد که ما نیز حالا برای هضم خیلی از احساس‌ها مجبوریم فقط چشمانمان را ببندیم و با سلول‌های مغزمان مرورشان کنیم...

#میترا_لایق
دیدگاه ها (۰)

اگر روزی کسی از من بپرسد: معنای زندگی‌ات چه بوده و شادترینلح...

آنجا یک قهوه خانه بود،اما ننشستیم به نوشیدن دوتا استکان چای....

می شود یک شب خوابید  و صبح باخبر شد ، غم ها را از یک کنار به...

همه چیز؛خاطره‌ها، گفتگوها، بوسه‌ها،هم‌ آغوشی پیکرهای دلداده....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط