برای غرب کشورم

برای غرب کشورم..
و هرآن کجای زلــــزله زدۀ وطنم ...

زمین
سنگ‌هایش را با خود وا می‌کَند
بُغضِ خود را می‌شِکند ... و کمی بعد
بغض‌ها
پُشتِ هم
در هم شکسته می‌شوند..

و من
جا می‌مانم در
زیرِ آوارِ بُغضِ پدرهای فرزند مُرده
در سیلِ اشک‌های روانِ مادران سوگوار
و بی‌اختیار
زبانم لال می‌شود از
پیریِ زودرسِ کودکانی که
هنوز کودکی نکرده‌اند،
تمامِ چین‌های پیشانیِ پدر.. و
اشک‌های مادر را
یک شبه به ارث می‌بَرند..

زیرِ آوارِ جنونِ پدری دست و پا می‌زنم که
آجر به آجر ایمان دارد
دخترش را زنده پیدا می‌کُند..
و غرق می‌شوم
در طغیانِ اشک‌های مادری که
جنازهٔ پسر را در آغوش کشیده ست.. اما
به جان دادنش، مؤمن نمی‌شود..

زیر آوار جان می‌دهم..
زیر آوارِ تیترهای خبرگزاری‌ها که
تا چَشم کار می‌کند،
جسد پشتِ جسد
به خوردِ اشک‌هایم می‌دهند.. تا
ستادِ بحران
در نگاهم تشکیل شود،
میان لرزه و پس‌لرزه‌ای که
در پشتِ شیشۀ مانیتور
ریشتر می‌شوند و آنقدر بالا می‌روند که
خون..، در رگ‌هایم لخته شود..
.
.
.
این تراژدی،
ادامه‌اش اکران ندارد..
کمی با خدا دست به یقه می‌شوم
و چشم‌های زلزله زده
برگزیده‌ترین عکسِ سال،
دست به دست می‌شود..
و ما
بر حسبِ تصادف
از حسِ انسان‌دوستی راضی می‌شویم و
با عادتِ قویِ روزمرّگی‌ها
همه چیز را می‌نگاریم در
تاریخِ معاصرِ فراموشی‌ها..
دیدگاه ها (۲)

خدایا🙏 امشب هم سخت به کمکت محتاجیم و از تو میخواهیم 🙏 افرا...

دراین صبح پائیزی سه شنبهبرای مردم غم دیده ی کشورمبهار را آرز...

‍ باز لرزید... 💔 تمام جانم، با او لرزید...💔 با او که کودکش ر...

مَــن به اعتمـــادِ ...؟ آغــوشِ تُــو چتـر نیاوردم ......

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط