شاید

شاید
یکی از ما تصور کند
دیگری را فراموش کرده است
اما ...
ما صدایی هستیم در پیغام گیر،
که فراموش نمی‌شویم
هنوز شب ها
در خواب هم قدم می زنیم
و با صدای هم از خواب می‌پَریم
تو هرگز نمی‌توانی
دستی را که لمس کرده ای
از حافظه ات پاک کنی ....
دیدگاه ها (۲)

چِــــه بگــــویــــم از تــــو . . .کِــــه هــــم بـــودنـ...

تـــــو را . . .از تــــه دل بــــه یـــــاد مــی‌آوردم . . ...

داشتیـــم بـــازی می‌کــردیـــــم . . .بـــزرگ شــدیـــــم ....

مـا را کــِه بــا گـِرفتــن جــــان . . .امتحـــان نَکـــن ....

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

#داستان_شبشبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری م...

پارت 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط