آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت ،
پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت ‌،
کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد ،
خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت ،
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد ،
آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت ،
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد ،
که چو #برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت ،
رفت و از گریه ی طوفانی ام اندیشه نکرد ،
چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت ،
بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند ،
آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت ،
#سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش ،
عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت ،
،
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد ،

که چو #برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت،
#فـــــــــــــــــــؤاد
۱۳۹۶/۹/۱۴
لینک.جدید.کانال.عاشقانه.من.در.تلگرام
https://t.me/moonlightyy/AAAAAEUuSeCdhQ_sJTR6_A
دیدگاه ها (۱)

در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریمیاراے گفتن گلہ ها نیست، بگذری...

تویی جان من و بی جاننَدانم زیست من باریتویی چشم من و بی تونَ...

توخودِحادثه هستیکه هر روزدر منرُخ می دهی.!❣ #فــــــــــــــ...

گاهی اوقات مجبورید بپذیرید;که برخی آدمها فقط می توانند در قل...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پارت : ۳۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط