پارت ⑥
پارت ⑥
رفتم یه دوش گرفتم لباسم و پوشیدم اومدم بیرون
روتین پوستم و انجام دادم که تو فکر فرو رفتم
اینا چشون شده؟
هوففف ولشون کن... نه تهیونگ تغییر کرده اوم نه بابا همونه.. نه اون انقدر شوخی و خنده نمیکرد یعنی امکان داره؟
هوف ولش کن موهامو شونه زدم موهام موج داشت و این همه رو وسوسه میکرد! پوف چی میگم 😂خل شدم؟ اره دیگه خداروشکر الکس همه کار های باندو میکنه راحت :) رفتم پایین دیدم همه تو حال نشستن
رفتم پیششون که دیدم بین ته و کوک جا خالیه گرفتم وسطشون نشستم که هردو چپ منو نگاه کردن
جین : ات؟ فردا یکی از افرادتو بفرست بارا رسیده
+اوکی
همین جوری داشتیم فیلمی که تو تلویزیون پخش میشدو نگاه میکردم که یهو هردوشون هم ته و هم کوک ببهم ابمیوه و کیک دادن
+عا
که هردو بهم چپ نگاه کردم داشتم میخوردم ک ه بازم خوراکی اوردن
+من...
که یهو بلند شد همو حرصی نگاه کردن منو بلند کردن
نامجو : چیکار میکنید؟
- و کوک : میریم خرید
+ها؟ من و گرفتن بردن سوار ون کردن هردوشون رو به روم بودن چپ منو نگاه میکردن من وهمین جوری کپ کرده بودم
رفتم یه دوش گرفتم لباسم و پوشیدم اومدم بیرون
روتین پوستم و انجام دادم که تو فکر فرو رفتم
اینا چشون شده؟
هوففف ولشون کن... نه تهیونگ تغییر کرده اوم نه بابا همونه.. نه اون انقدر شوخی و خنده نمیکرد یعنی امکان داره؟
هوف ولش کن موهامو شونه زدم موهام موج داشت و این همه رو وسوسه میکرد! پوف چی میگم 😂خل شدم؟ اره دیگه خداروشکر الکس همه کار های باندو میکنه راحت :) رفتم پایین دیدم همه تو حال نشستن
رفتم پیششون که دیدم بین ته و کوک جا خالیه گرفتم وسطشون نشستم که هردو چپ منو نگاه کردن
جین : ات؟ فردا یکی از افرادتو بفرست بارا رسیده
+اوکی
همین جوری داشتیم فیلمی که تو تلویزیون پخش میشدو نگاه میکردم که یهو هردوشون هم ته و هم کوک ببهم ابمیوه و کیک دادن
+عا
که هردو بهم چپ نگاه کردم داشتم میخوردم ک ه بازم خوراکی اوردن
+من...
که یهو بلند شد همو حرصی نگاه کردن منو بلند کردن
نامجو : چیکار میکنید؟
- و کوک : میریم خرید
+ها؟ من و گرفتن بردن سوار ون کردن هردوشون رو به روم بودن چپ منو نگاه میکردن من وهمین جوری کپ کرده بودم
۴.۴k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.