نیا کوچکتر از آن است که گمشده ای را در آن یافته باشی

نیا کوچکتر از آن است که گمشده ای را در آن یافته باشی
هیچکس اینجا گم نمیشود
آدمها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند و ناپدید می شوند
یکی در مه ... یکی در غبار ... یکی در باران.... یکی در باد و بیرحم ترینشان در برف.... آنچه بر جا می ماند رد پایی است و خاطرهایی که هر از گاه پس می زند مثل نسیم، پرده های اتاقت را....
دیدگاه ها (۱)

ایکاشدلیل شب بیداری هایم...بودنت بودن نبودنت

از در بالا رفتمپله ها را باز کردملباس خوابم را خواندمو دکمه ...

بغض میکنمازترس روزهایی کسهممان ازهمفقطیک یادش بخیر ساده میشو...

خــــدایا . . .اگــر خواسته ام را اجابت میکردیبه خــودم قــو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط