توی تنهایی یک دشت بزرگ

توی تنهایی یک دشت بزرگ
که مث غربت شب بی انتهاس
یه درختِ تن سیاهِ سر بلند
آخرین درختِ سبزِ سرِپاس

رو تنش زخمه ولی زخم تبر
نه یه قلب تیرخورده‌ نه یه اسم
شاخه هاش پر از پرِ پرنده هاس
کندویِ پاکِ دخیلِ و طلسم

چه پرنده ها که توو جاده‌ی کوچ
مهمون سفره‌ی سبز اون شدن
چه مسافرا که زیر چتر اون
به تن خستگیشون تبر زدن

تا یه روز تو اومدی بی خستگی
با یه خورجینِ قدیمیِ قشنگ
با تو نه سبزه نه آینه بود نه آب
یه تبر بود با تو با اهرم سنگ

اون درختِ سر بلند ِ پرغرور
که سرش داره به خورشید می رسه
منم منم
اون درخت تن سپرده به تبر
که واسه پرنده ها دلواپسه 
منم منم

من صدای سبز خاک سربی ام
صدایی که خنجرش رو به خداس
صدایی که توی بهت شب دشت
نعره ای نیس ولی اوج یک صداس

رقص نرم دستت ای تبر به دست
با هجومِ تبرِ گشنه و سخت
آخرین تصویرِ تلخِ بودنه
تویِ ذهنِ سبزِ آخرین درخت

حالا توو شمارش ثانیه هام
کوبه های بی امون تبره
تبری که دشمن همیشه‌ ی
این درخت محکم و تناوره

من به فکر خستگی های پرِ پرنده هام
تو بزن تبر بزن
من به فکر غربت مسافرام 
آخرین ضربه رو محکم تر بزن
دیدگاه ها (۴)

الهیدرهای لطف تو باز است زیر باران رحمتتدستمان را به آسمانبل...

یار گله داره مهربون😥 😥

برایِ شکستنِ من ، زمینم نزنید !من زمین که می خورم ، محکم تر ...

گاهی هم دوست داشتن هاآن طوری که می خواهیم ، نیست !نه از دیوا...

ابی واقعا شاهکاره😭🛐 کدوم آهنگ ابی رو بیشتر دوست داری؟ خودم خ...

باد خنکی می‌وزید. خورشید در آسمان می‌تابید. گرمایش را روی بد...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط