چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی

▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی


(۱)
واژه‌ها در من پا می‌گیرند
وقتی تو مرا می‌خوانی
شعر می‌شوم
سپید و کوتاه
به شوق مروری هزارانه
روانه‌ات خواهم شد.


(۲)
از شرم حضور مرغ و قناری نیست؛
قانون پاییز
-- سرخی برگ‌هاست...


(۳)
هجوم خزان بود و
تاخیر بهار
ورنه تقصیر مترسک نیست؛
-- زردی این باغ!


(۴)
زندانی را
گیوتین یا دار
یک درد دارد...


(۵)
وقتی تو رفته‌ای
چه فرق؛
که که آید!


(۶)
ما که خواهیم مُرد!
چرا،
مثل خودمان زندگیم نکنیم.


(۷)
چشم‌هایم
دست‌هایم
پاهایم
قلبم
زبانم
همه تو را می‌فهمند.


(۸)
نه از عشق فهمید
نه از زجر عاشقی
فقط چشم‌اش پی لیلی بود.


(۹)
سقف آسمان
چه کوتاه‌ست
برای زندانی



#زانا_کوردستانی
دیدگاه ها (۰)

ترجمه‌ی شعرهایی از جمال غمبار

تلخیصی بر کتاب ماجرای سوارکاری فرانتس

چند شعر کوتاه از رها فلاحی

مسعود صادقی بروجردی شاعر کرمانشاهی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط