آه می بینم می بینم

آه می بینم، می بینم
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم
چه امید عبثی
من چه دارم که تو را در خور؟
هیچ
من چه دارم که سزاوار تو؟
هیچ
تو همه هستی من، هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری؟
همه چیز
تو چه کم داری؟
هیچ
بی تو در می یابم
چون چناران کهن
از درون تلخی واریزم را
کاهش جان من این شعر من است
آرزو می کردم
که تو خواننده ی شعرم باشی
راستی شعر مرا می خوانی؟
نه، دریغا، هرگز
باورم نیست که خواننده ی شعرم باشی
کاشکی شعر مرا می خواندی

#حمید_مصدق
دیدگاه ها (۱)

در آن یکی دنیا ,غروب ها که کارخانه مان تعطیل شد ,اگر مسیر با...

با شمایم هان! شهیدانِ خدا! مردانِ مردای گذشته ناگهان چون عاش...

یکی از دوستام میگف خواهرش همیشه سانتافه سفید دوست داشته! بعد...

دلهره ی دلخواهممانده ام دوستت داشته باشمیا...مثل صدای کلیددر...

من گریه من اشک من عرررررررررر

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

👇سلام ای عشق دیروزی، منم آن رفته از یادی...که روزی چشمهایم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط